خبرگزاری کرمان امین
پایگاه خبری اجتماعی و فرهنگی

سادگی رمز پیروزی است

تأملی درباب نمایش «بی‌خبران حیرانند» اثر «سجاد خان‌بابا»

کرمان امین – محسن قائمی؛ سی‌ و پنجمین جشنواره تئاتر کرمان، به گواه بسیاری از دل‌سوزان و کارشناسان، دارای سطح کیفی مناسب و در شأن نام کرمان نبود و می‌طلبد مسئولان مربوط به آسیب‌شناسی دقیق و کشف چرایی این رخداد بپردازند. اما این جشنواره در روز آخر خود اجراهای صحنه‌ای آبرومندی را ارائه کرد. یکی از این اجراها، نمایشی قابل احترام به نام «بی‌خبران حیرانند» به نویسندگی و کارگردانی «سجاد خان‌بابا» بود. در این نوشتار به طور مختصر به برخی مسائل این نمایش پرداخته خواهد شد.

به گفته خان‌بابا، این نخستین تجربه او در نویسندگی نمایش‌نامه محسوب می‌شود و از این حیث واقعاً باید به او تبریک گفت، مهم‌ترین دلیل آن‌که باید «بی‌خبران حیرانند» را موفق بدانیم، یک دستی متن، طراحی و بازیگری در سبک است. خان‌بابا متنی ساده و بی‌پیرایه نوشته که کاملاً در راستای آن چیزی است که می‌خواهد بیان کند و در همین راستا، شگردهای کارگردانی و بازی‌ها را کاملاً ساده طراحی و هدایت کرده است. اما در این کلیتِ منسجم و یکدست، مواردی به چشم می‌خورد که چه بسا می‌شد با رعایت آن‌ها، نمایشی درخشان‌تر ارائه کرد.

این اثر به طورکلی قصه‌محور نیست. البته که روایت و قصه‌ای و حتی خرده‌روایت‌هایی وجود دارد، اما به سرانجام رسیدن روایت و خرده روایت‌ها دغدغه اثر نیست؛ نمایش می‌خواهد به بهانه قصه، وضعیت کنونی و تاریخچه مختصری از شخصیت‌هایش را نشان دهد و مخاطب را با چرایی رفتار اکنون‌شان درگیر کند. دقیقاً به همین خاطر است که وقتی اثر با یک پایان نامعلوم تمام می‌شود، اغلب مخاطبان واکنش منفی ندارند؛ چون به خوبی توانسته با ارائه روایت کوچک هرکدام از شخصیت‌ها، مخاطب را قانع کند که اساساً روایت اصلی مهم نیست و انصافاً این موفقیت بزرگی محسوب می‌شود که بتوان مخاطب ایرانیِ قصه‌دوست را با یک قصه نیمه‌تمام، راضی از سالن مشایعت کرد.

با این وجود در سازوکار رسیدن به این هدف، چند نکته نیاز به بهتر شدن دارد: اول این که روایتِ اصلی[۱] که باید دستمایه بروز درونیات شخصیت‌ها شود، کمی دیر و کمرنگ شروع می‌شود، به حدی که وقتی خواهر بزرگ‌تر اولین اتهام را به خواهر کوچک‌تر وارد می‌کند، کمی دور از انتظار، بی مقدمه و اصطلاحاً گل‌درشت است. نویسنده می‌توانست قبل از این بزنگاه، رگه‌هایی از اختلافات کوچک میان شخصیت‌ها را نشان بدهد تا وقتی بهانه بزرگ رخ می‌دهد اتهامات آن‌ها نسبت به یکدیگر، این قدر ناگهانی و، به طور مشخص درباره شخصیت دو خواهر، خلاف ارتباط کاملاً صمیمی قبل از آن نباشد.

از طرف دیگر، خرده‌روایت‌هایی مثل فروشِ خانه، ظرف‌های گریس، شیرینی‌پزیِ یک خانواده مدعی خان‌زادگی، بی‌کَسی شخصیت دخترخاله و… که هرکدام می‌توانستند جای کار بیش‌تری در نشان دادن ابعاد شخصیت‌ها داشته باشند، اغلب پا در هوا و کم‌کارکرد باقی می‌مانند. به نظر، خان‌بابا می‌توانست با بهره‌گیری از این خرده‌روایت‌ها کمی ارتباطات میان شخصیت‌هایش را بیش‌تر نمایان کند و برای رفتارهای آنان در آن بزنگاه مهم، مقدمه‌چینی‌های ظریفی داشته باشد. این‌گونه هم خرده‌روایت‌ها را کاربردی‌تر و در راستای هدف اصلی نمایش به کار برده بود و هم رفتار شخصیت‌ها در نیمه دوم نمایش منطقی‌تر جلوه می‌کرد. یعنی هر دو نکته ذکر شده (ناگهانی بودن رفتار شخصیت‌ها و خرده‌روایت‌های کم‌کارکرد) در هم تنیده و یاری‌گر هم می‌شدند.

درباره شخصیت‌ها به نظر می‌رسد نویسنده حتی از «متحول کردن آن‌ها، موازی با رویداد اصلی» هم پرهیز کرده بود. در واقع آن‌ها متحول نمی‌شوند، بلکه رویداد اصلی، آن‌ها را بی‌پروا و بی پرده می‌کند تا آن چه را که در درون دارند، بیرون بریزند. چیزی هم که در درون دارند لزوماً منفی یا مثبت نیست. اصلاً منفی و مثبت بودن آن مهم نیست؛ «بی‌خبران حیرانند» قضاوتی راجع به شخصیت‌ها و چرایی عملکرد آن‌ها ندارد. صرفاً ارائه کننده است. قرار نیست انگشت اتهام سمت کسی بچرخد. قرار است مخاطب فقط بداند این شخصیت‌ها پس از مجموعه انتخاب‌های‌شان در طول زندگی و البته پس از مجموعه جبرهایی که در طول زندگی بر گُرده‌شان سوار شده، به این نقطه رسیده‌اند و کار نمایش ارائه هنرمندانه همین مسئله بود.

در زمینه نویسندگی، چیزی که اندکی سادگی نمایش را خدشه‌دار می‌کرد، انتخاب نام‌های شخصیت‌هاست. به نظر می‌رسد تلاش برای «نمادین کردن اشخاص» آن هم صرفاً با «نام‌گذاری»، به کلیت کار نمی‌چسبد و کمی «ادای روشنفکری» است. «بی‌خبران حیرانند» اثرگذاری غیرمستقیم و هنرمندانه خود را دارد و نیاز نیست چیزی را که واقعاً به آن نمی‌چسبد و اساساً از هدف این نوع کارها خارج است، لابد برای رضایت «خودباهوش پندارها» به کار اضافه شود.

نکته آخر در حوزه نویسندگی، انتخاب نام اثر است. به نظر می‌رسد نام اثر یکی از اولین گزینه‌های نویسنده بوده است و نه لزوماً بهترین آن. با توجه به شناختی که از خان‌بابا دارم[۲] به نظر می‌رسد درباره نام اثر، زود قانع شده است و می‌توانست انتخاب بهتری داشته باشد.

درباره کارگردانی و طراحی‌های نمایش، به دلیل انتخاب‌های صحیح و هوشمندانه، خان‌بابا توانسته نمایش را از «اطوارهای تکنیکی» دور نگه دارد و مبتنی بر خواستِ متن، ارائه‌ای ساده و در عین حال منطقی و دوست‌داشتنی داشته باشد. تنها به دو نکته کوچک می‌توان اشاره کرد: اول آن که در بحث نورپردازی شاید دقت بیش‌تری لازم بود تا نورها نیز مثل سایر انتخاب‌ها، تنها در راستای بهتر شدنِ انتقالِ مفهوم طراحی شوند. حال آن‌که در برخی موارد، مثلاً در جایی که از نورِ موبایل استفاده می‌شد، نور نه تنها چنین عملکردی نداشت بلکه کمی هم مخل بود. (البته بعید هم نیست که عدم وجود امکانات مناسب در سالن، این مشکل را پررنگ‌تر کرده باشد.)

دوم در طراحی صحنه، وجود «قاب پته» برای بیان «قدیمی بودن خانه»، شاید مخاطب غیرکرمانی را قانع نمی‌کرد (کما این‌که در جلسه نقد نمایش، منتقد محترم عناصر نشان دهنده قدیمی بودن خانه را ضعیف می‌دانست) البته انتخاب ساده و زیبایی بود و شاید با یکی دو قاب دیگر از عناصر کهنه، هم «قدیمی بودن خانه» بیش‌تر پررنگ شود و هم «سادگیِ زیبای طراحی» خدشه دار نشود.

در حوزه بازی‌ها، اجرای «سجاد خان‌بابا» در نقش دایی و «سحر سالاری» در نقش مادر، روان، درست و به خوبی هدایت شده است. این دو بازیگر شخصیت را بدون کم و زیادِ مخرب، ارائه می‌کنند و باید به آن‌ها دست مریزاد گفت. بازیگران دیگر، البته تلاش قابل تقدیری دارند و بازی بدی ارائه نمی‌کنند، اما به نظر می‌رسد ظرفیت شخصیت‌ها در بازی این بازیگران، کامل نمی‌شود؛ اصطلاحاً شخصیت‌ها جای کار بیش‌تری دارند؛ به ویژه دو خواهر که پایان‌بندی کار نیز با تمرکز بر آن‌ها طراحی شده، به تلاش بیش‌تری نیاز دارند. اگر این دو بازیگر محترم بتوانند به تفکر و جستجوی بیش‌تر در کُنه شخصیت‌های «فرزانه» و «فرانک» بپردازند و جزئیات بیش‌تر و صحیح‌تری از این دو شخصیت ارائه کنند، نمایش پایان‌بندی بسیار درخشان و تأثیرگذاری خواهد داشت.

روی هم رفته، «بی‌خبران حیرانند» اجرایی محترمانه و قابل تقدیر بود که در سرمای جشنواره امسال، کمی دل‌ها را گرم کرد. آن چه در این نوشتار ذکر شد، صرفاً درباره جزئیاتی است که شاید رعایت آن‌ها بتواند به درخشان‌تر شدن کار کمک کند و باز تأکید می‌کنم که همه آن‌ها دریافت‌های شخصی است و ممکن است لزوماً هم راستا با نظر گروه اجرایی یا سایر تماشاچیان نباشد.

[۱] چون کار اجرای عموم در پیش دارد، سعی می‌کنم تا حد امکان روایت‌ها را افشا نکنم.

[۲] که عاشقانه ادبیات و موسیقی سنتی را دنبال می‌کند

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.