خبرگزاری کرمان امین
پایگاه خبری اجتماعی و فرهنگی

ایرج عشقی، دانشمندِ بردسیری را بیشتر بشناسید

با خواندن مصاحبه پروفسور عشقی با ایسنا

کرمان امین-محسن قائمی؛ ایرج عشقی، پدر شهاب سنگ شناسی ایران؛ امروز، یعنی ۲۸ مرداد ۱۴۰۲ در ایران بوده است تا در موزه مورد علاقه اش در نراق، کارهایی انجام دهد. کاش تا این همشهری برجسته علمی در ایران حضور دارد؛ مسئولین شهرستان اراده کنند و ارتباط بگیرند و او را به شهرِ زادگاهش، یعنی بردسیر، دعوت کنند. البته اگر تا الان به آلمان برنگشته باشد.

مصاحبه او با ایسنا را بخوانید تا بیشتر جایگاه برجسته او را درک کنید:

به گزارش ایسنا، روزها برای نراق مانند دیگر شهرها سپری می‌شد تا اینکه ۲۸ مرداد ۱۳۵۳، تاریخ برای لحظه‌ای در نراق متوقف شد. رنسانس به معنای واقعی در نراق رخ داد و باعث شد نراق دیگر به روزهای قبل خود باز نگردد. مهمان ناخوانده‌ای همه چیز را تغییر داد و نراق را بر سر زبان‌ها انداخت. مهمانی که بعدها برای مردم نراق عزیز و عزیزتر شد.

خبر کوتاه بود: “شهاب‌سنگی بر فراز مدرسه‌ای در نراق سقوط کرد”. سقوط شهاب‌سنگ، خود پدیده‌ای نادر است اما فرود آن در یک نقطه شهری بسیار نادرتر است. شهاب‌سنگ، نقطه خوبی را برای فرود انتخاب کرده و به بیانی دیگر درست به هدف زده بود. تکه سنگی که سفر خود را از دل تاریخ در آسمان به مقصد تاریخ زمینی آغاز کرده تا در بخشی از تاریخ کهن زمین، آرام بگیرد. حتی انتخاب نقطه فرود هم حساب‌شده بود، دقیقا میان چند خانه و سرای تاریخی و نه روی آنها! اما افسوس که نیم قرن است که این سنگ جذاب را به مهمانی اجباری برده‌اند.

شهاب‌سنگ حدودا سه کیلویی در سقف مدرسه خیرساز در حال احداث مرحوم عباس معصومی فرود آمد تا سرنوشتی متفاوت برای این کلاس، مدرسه، نراق و از همه مهم‌تر، “ایرج” در دهه چهارم از زندگی او رقم بزند و نگاه او را از زمین و ساختارش، به آسمان و سنگ‌هایش بدوزد.

سفر اول من؛ ورود به سرزمین ناشناخته!

عوامل شهرداری نراق در خیابانی فرعی که به موزه منتهی می‌شود، مشغول کار بودند. اطراف خیابان و موزه پر از خانه‌های تاریخی و بوم‌گردی بود. به ساختمان موزه که رسیدم، به جز دو تابلوی کوچک، نشانی از موزه نبود، هرچند درب آن به کوچه باز می‌شود.

نشانی از امنیت مورد انتظار من بیرون از ساختمان نبود، از درب کوچک وارد موزه شدم. یک راهروی کوچک کنار اتاقی که باید سالن اصلی موزه باشد در مقابل من بود و اتاقک کوچکی که شبیه آبدارخانه یا انبار به نظر می‌رسید. کارت شناسایی خود را خارج کردم تا به نگهبان نشان بدهم که گفت: “کارت‌خوان نداریم، باید نقد بدی” خود را معرفی کرده و از مصاحبه با پروفسور سخن گفتم. پاسخ نگهبان پس از مراجعه کوتاه به داخل موزه این بود: “دکتر داره با چند نفر صحبت می‌کنه، کارش که تموم شد بهش بگو”

وارد موزه شدم، انتظار داشتم با سالن بزرگتری مواجه شوم اما اینجا واقعا فقط یک کلاس بود، البته بزرگتر از کلاس‌هایی که ما در آن درس خوانده بودیم. چند ویترین، تعدادی عکس روی دیوار، یکی دو بازدیدکننده و سه نفر که با پروفسور مشغول صحبت بودند، تمام چیزی بود که نظر من را به خود جلب کرد. اگرچه یکی از دغدغه‌های کودکی‌ام پس از دنبال کردن شهاب‌سنگ‌ها در آسمان این بود که بدانم چه سرنوشتی در انتظار آن‌هاست و اکنون ده‌ها نمونه از آن‌ها مقابل چشمانم بودند ولی حالا تنها به سوالاتم از پروفسور فکر می‌کردم.

گرفتن عکس یادگاری دو بازدیدکننده با پروفسور نشان از این بود که کار آنها با او تمام شده و می‌توانستم با او صحبت کنم.

خود را معرفی کردم و پاسخی عجیب از وی شنیدم: “آقای جلالی (شهردار نراق) گفتن که دنبال من می‌گشتی، منتظرت بودم!” گویا اشتیاق او برای صحبت کردن آن هم در مورد شهاب‌سنگ بیشتر از من بود. از وی خواستم تا بنشیند اما ابراز راحتی وی از این شرایط، آغاز گفت و گوی من با او بود.

آشنای شهاب سنگ ها

گفت و گوی من با پروفسور به اینجا ختم نشد بلکه ادامه آن را به روز بعد و در مراسم رونمایی موکول کردم. کم کم نزدیک ظهر می‌شد و تعداد مراجعان موزه نه برای بازدید از موزه، بلکه برای دیدار با پروفسور بیشتر می‌شد. بیشتر آنها سنگی به همراه داشتند و امیددار به اینکه پروفسور، شهاب‌سنگ بودن آن را تائید کند. در زمان مصاحبه و هنگام خداحافظی، پروفسور چندین بار تاکید کرد که فردا و برای مراسم رونمایی نیز حضور داشته باشم و حتی شماره موبایل آلمان خود را نیز به من داد تا اخبار را برای او ارسال کنم.

آخرین تصویر درذهن من از موزه، حفره ایجاد شده توسط شهاب‌سنگ بود. حفره‌ای که صفحه جدیدی از تاریخ را گشوده بود. پیش از بازگشت، با هماهنگی پروفسور و نگهبانان، نگاهی به المانی که قرار بود فردا نصب شود، انداختم. اما یک چیز کاملا جلب توجه می‌کرد؛ اگرچه تنها راه دسترسی به موزه همان درها بود و خبری از پنجره نبود اما امنیت این اتاق حدودا ۱۰۰ متری، آنگونه که انتظار داشتم، نبود. اینجا موزه‌ای منحصربه‌فرد در ایران، خاورمیانه و جهان است؛ پس انتظار وجود کفپوش و دیوارپوش‌هایی زیبا یا ویترین‌هایی ایمن‌تر و جذاب‌تر، چندان بیراه نیست. تابلوی موزه آنچنان که باید باشد نبود و در شهر نیز اثری از راهنما برای رسیدن به موزه به چشم نمی‌خورد.

مهمان ناخوانده‌ای که “عشقی” را عاشق شهاب‌سنگ‌ها کرد

غروب همان روز بود که شهردار نراق تماس گرفت اما پروفسور پشت خط بود؛ می‌خواست نکته‌ای به مصاحبه‌اش افزوده شود و باز هم تاکید کرد تا در مراسم رونمایی حضور پیدا کنم.

فردای آن روز باز هم مسیر حدودا ۵۰ کیلومتری محلات تا نراق را طی کردم. این بار ابتدای خیابان بنری نصب بود و کارگران نیز به شدت مشغول بودند. المان نصب شده و ظاهرا همه چیز آماده رونمایی بود. تابلوهای ویژه هرکدام از سیارات هم در حال نصب بود. زمانی که وارد موزه شدم، پروفسور باز هم‌ مشغول بررسی سنگ‌هایی بود که مراجعان به او نشان می‌دادند. زمانی که من را دید، خودش به سمت من آمد و من را پیش ویترینی برد که روز قبل و تلفنی در مورد آن صحبت کرده بود. توضیحات تکمیلی در ارتباط با شهاب‌سنگ‌های سقوط کرده در آلمان را ارائه کرد. قسمت دوم گفت و گوی ما اینجا آغاز شد.

اگرچه سوالاتم به پایان نرسیده بود اما یک کار نیمه‌تمام دیگر مانده بود. باید فسیلی را که ۴ سال پیش در نقطه‌ای از استان پیدا کرده بودم به دکتر نشان می‌دادم. وقتی مسئله فسیل را با وی مطرح کردم، بلافاصله با من همراه شد. زمانی که فسیل را دید، تنها دو جمله گفت: “یه جای خوب براش دارم” و همراه شدیم تا فسیل من را در ویترین سنگ‌های جدید اهدایی قرار دهد و قرار شد تا امروز همراه با دیگر سنگ‌ها و شهاب‌های اهدایی رونمایی شود. اگرچه دل کندن از فسیلی که همین چند ماه پیش مشتری چند میلیون تومانی هم داشت، سخت بود اما وقتی پروفسور از همه زندگی خود برای موزه و مردم گذشته است، یک فسیل ارزش چندانی نخواهد داشت.

می‌گفتند پروفسور به همه چیز حساس است؛ حتی عکس بنری که ابتدای کوچه نصب کرده اند. چندان هم بیراه نمی‌گفتند؛ از بی‌نظمی‌ها گلایه داشت و حالا که صمیمی‌تر شده بودیم، گهگاه این گلایه‌ها را با من مطرح می‌کرد. نمی‌توان از کاستی‌ها گفت اما از دلسوزی مردم و عوامل شهرداری نراق که از ابتدای تشکیل موزه شهاب‌سنگ، در کنار پروفسور ایرج عشقی بوده‌اند تا موزه به این نقطه برسد، چیزی نگفت؛ همه هر آنچه در توان داشتند برای برگزاری بهتر مراسم به کار می‌گرفتند. رونمایی انجام شد و مراسم به پایان رسید اما دو نکته از این مراسم همواره در ذهن من خواهد ماند؛ پروفسور سال‌ها تلاش کرده بود تا این مجموعه جدید و نفیس را از سراسر جهان برای اهدا به این موزه جمع‌آوری کند و خود را از آلمان به اینجا رسانده بود اما دریغ از حضور یک مسئول استانی برای قدردانی از وی!

قاب دوم ماندگار از مراسم، بغضی بود که چندین بار در نگاه و کلام او شکل گرفت و اشک را در چشمانش حلقه کرد. گویا “مردم”، “جوانان”، “ایران” و “شهاب‌سنگ” کلماتی هستند که حس میهن‌دوستی او را تحریک کرده و او را منقلب می‌کنند.

سوال‌هایم از او به پایان نرسیده بود به همین دلیل قرار ملاقات فردا را با پروفسور هماهنگ کردم اما آنچه از صحبت‌های او برمی‌آمد این بود که شاید با توجه به برنامه‌های وی، دیدار سومی در کار نباشد. غروب همان روز آخرین تیر ترکش را رها کردم و از واسطه خود با پروفسور خواستم تا در صورت امکان زمان ملاقات سومم با او را هماهنگ کند و در نهایت ساعت ۹ را به من اعلام کرد.

اگرچه وعده دیدار سوم ما یکشنبه ساعت ۹ بود اما از ۸ صبح آن روز جلوی موزه منتظر بودم تا نگاهی به بافت سنتی بی‌نظیر نراق داشته باشم. ساعت ۸ و نیم بود که پروفسور همراه یک نفر از کوچه موزه خارج شده و راهی خیابان شد. پیش خود تصور کردم که احتمالا شب را در یکی از خانه‌های بوم‌گردی سپری کرده و حالا هم عازم صبحانه است. کمتر از ۱۰ دقیقه دیگر بازگشت و با او راهی موزه شدم.

برای هیچ‌کس قابل باور نیست که پروفسور آن شب را داخل موزه به صبح رسانده بود و وقتی علت را جویا شدم، گفت “می‌خواستم شب آخر حضورم در نراق هوایی را تنفس کنم که شهاب‌ها در آن قرار دارند.” و این، آغاز قسمت سوم از سریال گفت و گوی من با او بود.

آنچه که خواهید خواند، گفت و گوی من با پروفسور ایرج عشقی در میانه تیرماه و هنگام رونمایی از المان منظومه شمسی موزه شهاب‌سنگ نراق است که به بهانه چهل و نهمین سالروز سقوط شهاب‌سنگ، امروز منتشر می‌شود.

پروفسور ایرج عشقی در سال ۱۳۱۸ در بردسیر کرمان متولد شد، مقطع ابتدایی را در بردسیر و کرمان سپری کرد و دیپلم خود را از دبیرستان هدف تهران گرفت. در ۱۸ سالگی برای تحصیل در رشته زمین‌شناسی عازم آلمان و دانشگاه آخن شد. تحصیلات تکمیلی خود را در رشته ژئوفیزیک به پایان رساند و پس از اخذ دکترا با بورسیه دولت آلمان، هوای وطن کرده و به ایران باز می‌گردد.

اگرچه شرایط کاری در شرکت نفت، صنایع معدنی و ذوب آهن برای وی فراهم شد اما علاقمندی به کار در محیط آکادمیک، مسیر او را به سمت دانشگاه تهران هدایت کرد. ابتدا در موسسه علوم و سپس موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران مشغول به کار شد. به دلیل تخصص زمین‌شناسی، رئیس بخش اکتشافات موسسه ژئوفیزیک شد. سپس با همکاری انجمن زلزله شناسی آمریکا، پایگاه زلزله‌شناسی را در تهران بنا کرد و دستگاه‌ها را در ۷ نقطه مستقر کرد که مرکز آن در ملاصدرای تهران قرار داده شد و آنتن تله‌متری آن نیز قابل مشاهده است. اطلاعات دریافتی برای تشخیص زلزله از ۷ نقطه یاد شده به این مرکز انتقال داده می‌شود. مدیریت علوم فیزیک زمین از مسئولیت‌های دیگر وی بود.

پس از تعطیلی دانشگاه‌ها، پروژه بسیار تخصصی از آلمان به وی پیشنهاد شد که به منظور عدم توقف فعالیت‌های علمی، موافقت او را به همراه داشت. این مسئله منجر به ۱۵ سال فعالیت در عرصه‌های مختلف از جمله زمین‌شناسی شد.

از آنجا که وی دارای تخصص‌های مختلفی در زمینه آتشفشان، زلزله و زمین‌شناسی است، گفت و گو با او در در چند محور بوده و به تخصص‌های وی می‌پردازد. هرچند صحبت‌های وی علمی و تخصصی است اما عشق به سه چیز در وجود او موج می‌زند؛ شهاب‌سنگ، ایران و جوانان.

پروفسور ایرج عشقی در گفت و گو با ایسنا اظهار کرد: حضور دوباره من در آلمان با پیشنهاد تاسیس ژئوپارک همراه بود. این ژئوپارک در منطقه‌ای احداث شد که حدود ۳۰۰ آتشفشان در آنجا قرار داشت. فعالیت من در این منطقه منجر به احداث پروژه ژئوتوریسم و پارک آتشفشان در آلمان شد که مدال اروپا را نیز به این دلیل دریافت کردم.

وی گفت: پس از بازنشستگی، علاقه داشتم تا به ایران برگشته و به کشورم خدمت کنم. در سال ۱۳۵۳ که در موسسه ژئو فیزیک مشغول کار بودم، خبر برخورد یک شیء آسمانی به این ساختمان به گوشم رسید. برای تحقیقات بیشتر، خواستار توقف هرگونه فعالیت در این منطقه شدم و این اقدامات، آغاز کارهای تحقیقاتی من در این رابطه بود.

وی ادامه داد: حدود ۱۳ سال پس از سقوط شهاب‌سنگ، به نراق بازگشتم و پس از مشاهده دست نخورده باقی ماندن این محل، تلاش‌ها برای یافتن شهاب‌سنگ و ایجاد موزه را آغاز کردم. اگرچه در بسیاری از نقاط دنیا موزه شهاب‌سنگ وجود دارد اما تنها موزه شهاب‌سنگی که در محل برخورد شهاب‌سنگ ایجاد شده است، در این نقطه است و همین مسئله این موزه را در سطح جهان منحصر به فرد می‌کند.

وی افزود: علاوه بر انواع شهاب‌سنگ‌های با ارزش از نقاط مختلف جهان که با شناسنامه ناسا در این موزه گردآوری شده است، انواع سنگ‌های با ارزش زمینی نیز در این موزه وجود دارد.

وی با اشاره به پروژه شبیه‌سازی‌شده منظومه شمسی که به تازگی در این موزه افتتاح شده است، گفت: مشابه این پروژه در اروپا و آمریکا وجود دارد اما برای اولین بار است که در آسیا ایجاد می‌شود. این سازه جدید و بسیاری از این کارها با تلاش شخصی خودم و بدون هیچگونه چشم‌داشتی انجام می‌شود. حتی پیشنهادهایی از سایر کشورها داشتم اما کشور خود را برای این اقدامات ترجیح دادم.

پروفسور عشقی با اشاره به ارزش بالای علمی شهاب‌سنگ اظهار کرد: شهاب‌سنگ‌ها در سه دسته سنگی، سنگی آهنی و آهنی دسته‌بندی می‌شوند که شهاب‌سنگ آهنی با ارزش‌ترین نوع آن است و نوع “سنگی آهنی” و “سنگی” به ترتیب در مرحله بعدی ارزش قرار دارند.

وی با اشاره به سنگ‌های یافت‌شده در کویر لوت و احتمال شهاب‌سنگ بودن آنها ادامه داد: بسیاری از این‌ها سنگ‌های آتشفشانی هستند که به شهاب‌سنگ شباهت بسیاری دارد. زمانی می‌توان با اطمینان از شهاب‌سنگ بودن آنها صحبت کرد که بتوانند از طریق آزمایش، شناسنامه معتبر دریافت کنند.

وی افزود: موادی در شهاب‌سنگ‌ها وجود دارد که از طریق آزمایش‌های سنگین در یک آزمایشگاه معتبر که هزینه حدود ۴۰۰ یورویی را به همراه دارد، قابل تشخیص است. برخی از شهاب‌سنگ‌های موجود روی زمین نیز به دلیل فرسودگی و از دست رفتن برخی از مواد ارزش علمی خود را از دست داده‌اند.

وی تصریح کرد: چیزی که در مورد شهاب‌سنگ‌ها بسیار جذاب است، رصد آنهاست. با مطالعه بر روی شهاب‌سنگ‌ها و مواد تشکیل دهنده آنها می‌توان اطلاعاتی در مورد شکل‌گیری و قدمت آنها به دست آورد.

وی گفت: علی‌رغم اینکه بسیاری افراد اعتقاد داشتند چنین موزه‌ای باید در پایتخت ایجاد شود، ولی من عقیده داشتم که باید در همین جا و در جایی که شهاب‌سنگ سقوط کرده تشکیل شود. اگر محل سقوط شهاب‌سنگ در بیابان نیز باشد، باید موزه در همان جا احداث شود. تمام تلاش من نیز بر این بوده تا موزه در اینجا احداث شده و در همین مکان توسعه پیدا کند.

وی اظهار کرد: برای پی بردن به جزئیات بیشتر درباره شهاب‌سنگ نراق، تز دکترای یکی از دانشجویانم در آلمان را با محوریت این شهاب‌سنگ و سنگ‌های مریخی تعیین کردم تا سن واقعی شهاب‌سنگ از لحظه جدا شدن از والد اصلی (سیاره یا سیارک مادر) را تشخیص دهیم.

وی ادامه داد: یافته‌های این پژوهش نشان داد که شهاب‌سنگ نراق حدود ۱۳ میلیون سال در فضا در حال حرکت بوده تا در ۲۸ مرداد ۵۳ به زمین برخورد می‌کند و قطعاً هنگام برخورد با جو زمین وزنی بالای چند تن داشته و پس از برخورد با جو و در اثر سوختن به این اندازه تبدیل می‌شود.

وی با رد برخی شنیده ها مبنی بر اینکه یکی از کارهای پرفسور، گشتن بیابان برای یافتن شهاب‌سنگ هاست، اظهار کرد: شخصا به جستجو برای یافتن شهاب‌سنگ نیاز ندارم بلکه علاقه من به شهاب‌سنگی است که سقوط می‌کند.

وی با رد صحبت‌ها مبنی بر اینکه یکی از راه‌های تشخیص شهاب‌سنگ‌ها خاصیت مغناطیسی آنها است، ادامه داد: برخی سنگ‌های زمینی از جمله سنگ آهن نیز دارای این خاصیت هستند. باید منطقه یافتن سنگ را در نظر گرفت و اینکه آیا در محدوده آتشفشان قرار دارد یا خیر و تا وقتی آزمایشات علمی در یک آزمایشگاه تخصصی انجام نشود نمی‌توان در مورد اصالت آن اظهار نظر کرد. حتی خود من نیز با وجود اطمینان داشتن نسبت به شهاب بودن برخی از سنگ‌ها، تا انجام آزمایش دقیق با قطعیت در مورد آن اظهار نظر نمی‌کنم.

وی افزود: نمی‌توان نقطه‌ای را تعیین کرد که احتمال بارش شهاب در آن بیشتر باشد اما در زمان بارش شهاب‌سنگی، برخی نقاط کشش بیشتری برای جذب شهاب دارند. اگرچه بسیاری از شهاب‌سنگ‌ها در اثر برخورد با جو می‌سوزند یا در اندازه‌های مختلف به زمین می‌رسند، سابقه برخورد شهاب‌سنگ ۵۰ کیلویی نیز در آلمان وجود دارد.

وی تصریح کرد: این شهاب‌سنگ پس از برخورد به زمین گودالی ایجاد کرده است که در اطراف این گودال شهری احداث شده است. شهاب‌سنگ هنگام برخورد با زمین حدود ۷۰ کیلومتر بر ثانیه سرعت دارد به همین دلیل تکه‌های بزرگ شهاب‌سنگ در اثر برخورد با زمین تمام سنگ‌های منطقه را دگرگون می‌کند.

پروفسور عشقی گفت: در مولداوی این شهاب‌سنگ به صورت تکه‌های ریز شیشه فرود آمده است که ارزشی فراتر از جواهر دارد که نمونه آن در موزه موجود است. الماس‌های منطقه آفریقا که با کیفیت‌ترین الماس‌های جهان است، در اثر برخورد یک شهاب‌سنگ به وجود آمده است. شهاب‌سنگ وارد کوه آتشفشان شده و زمانی که آتشفشان فعال شده به صورت مواد مذاب آن روی زمین جاری می‌شود. پس باید برای وجود الماس قدردان شهاب‌سنگ بود.

وی در مورد خرید و فروش شهاب‌سنگ تصریح کرد: در آلمان امکان فروش شهاب‌سنگ به افراد عادی وجود دارد و این فروش از طریق موزه‌ها صورت می‌گیرد اما خریدار باید شخصی متخصص در این زمینه باشد.

وی با اشاره به اینکه شهاب‌سنگ نراق در دانشگاه تهران قرار دارد، گفت: با وجود اینکه این شهاب‌سنگ توسط من به دانشگاه تهران تحویل داده شد، اما دانشگاه حاضر نشد قطعه‌ای از آن را در اختیار من قرار دهد. پس از بررسی‌ها موفق شدم نمونه‌هایی از شهاب‌سنگ را که برای آزمایش به دانشگاه آخن آلمان برده بودم و جزو اموال دانشگاه بود، تحویل گرفته و در این موزه به نمایش در بیاورم.

وی اظهار کرد: حتی با پیگیری‌های انجام شده، تکه‌هایی از شهاب‌سنگ را از افرادی که در آن زمان در این مکان مشغول فعالیت ساختمانی بودند دریافت کردم تا در موزه به نمایش در بیاید.

وی با تاکید بر این نکته شهاب‌سنگ باید در این موزه قرار بگیرد گفت: مسئولان باید این نکته را پیگیری کنند زیرا مکان اصلی شهاب‌سنگ این موزه است‌. تکه‌ای از قدیمی‌ترین شهاب‌سنگ جهان که از نزدیک‌ترین فاصله به خورشید یا حتی دورتر از آن حرکت کرده و در یخچال‌های سوئد، نروژ و سیبری پیدا شده است، نیز در این موزه قرار دارد.

وی اظهار کرد: به تازگی با مطالعات انجام شده بر روی شهاب‌سنگ‌های مریخ، اثراتی از میکروارگانیسم در آنها مشاهده شده اما این مطالعات هنوز به اثبات نرسیده است. موادی که در آزمایشات به دست آمده می‌تواند ناشی از ارگانیسم‌های زنده باشد.

وی ادامه داد: سقوط شهاب‌سنگ با ابعاد بزرگ در نقاط شهری می‌تواند مرگبارتر از وقوع زلزله باشد. سقوط شهاب‌سنگ با ابعاد بسیار بزرگ می‌تواند منجر به جابجایی قاره‌ها شده یا حتی به نابودی زمین منتهی شود. سقوط شهاب‌سنگ در زمان حیات دایناسورها منجر به نابودی بسیاری از موجودات زمینی و دریایی شده است. تصور من این است که پایان‌بخش حیات روی زمین، همزمان با سقوط شهاب‌سنگ باشد.

وی افزود: شهاب‌سنگ نراق از جنس سیلیکاتی یا سنگی بوده است. یکی از معدود شهاب‌سنگ‌های آهنی که در دوران ناصرالدین شاه در ایران سقوط کرده، در موزه کاخ گلستان قرار دارد. این شهاب‌سنگ به واسطه ایجاد گودال توسط کشاورزان کشف شده و سپس به اطلاع ناصرالدین شاه رسانده می‌شود. پس از مطلع شدن انگلیسی‌ها از وجود چنین شهاب‌سنگی، به منظور رایزنی برای گرفتن شهاب‌سنگ نزد ناصرالدین شاه می‌روند که با مخالفت وی مواجه می‌شوند.

عضو هیئت علمی موسسه تحقیقات زمین‌شناسی دانشگاه آخن آلمان گفت: در غیبت ناصرالدین شاه، این شهاب‌سنگ توسط عده‌ای شکسته شده و یک قطعه ۵ کیلویی به خارج از کشور برده می‌شود. قطعه شهاب‌سنگ موجود در موزه کاخ گلستان ۳۰ الی ۴۰ کیلو وزن دارد. علی رغم تلاش‌های انجام شده برای انتقال قطعه‌ای از آن به این موزه، تاکنون موفق به اینکار نشدم.

وی اظهار کرد: یکی از آرزوهای من این است که انسان‌ها از همان دوران کودکی ارزش و جایگاه طبیعت را درک کنند. تلاش می‌کنم نوشته‌هایم نیز به گونه‌ای باشد که امکان درک آن برای افراد با سنین پایین‌تر وجود داشته باشد. آرزویم این است که نمونه شبیه‌سازی شده شکل‌گیری و سقوط شهاب‌سنگ و حتی غرش آن را در یک فضای کوچک ایجاد کنم تا برای افراد قابل مشاهده باشد.

وی ادامه داد: مشابه این کار و نمونه شبیه‌سازی شده آتشفشان را در آلمان طراحی کردم. کلاس‌های زمین‌شناسی باید در چنین کارگاه‌هایی برگزار شود تا دانش‌آموزان بتوانند با حرکات قاره‌ها، شکل‌گیری آنها و حتی تغییرات آنها در سال‌های آینده آشنا شوند. امیدوارم بتوانم روزی تمام این ایده‌ها را در این موزه پیاده کنم.

وی با اشاره به موانع در مسیر توسعه موزه شهاب‌سنگ ادامه داد: کار احداث موزه با همکاری شهرداری نراق آغاز شد. خواسته من این است که شهرداری و آموزش و پرورش مسائل را بین خود حل کنند چرا که ما ایرانی هستیم و تمام این سرزمین به مردم ایران تعلق دارد. به هیچ وجه حاضر به جابجایی و انتقال این موزه به نقاط دیگر نیستم زیرا موزه متعلق به این نقطه یعنی محل سقوط شهاب‌سنگ است. موزه آتشفشان آلمان نیز دقیقاً کنار کوه آتشفشان ایجاد شده است.

وی افزود: یکی از ایده‌های من این بود که المان منظومه شمسی، در داخل موزه نصب شود. پس از آن رصدخانه‌ای برای مشاهده اجرام آسمانی تعبیه شود. سپس در کارگاهی، انواع شهاب‌سنگ و ساختار آنها برای افراد توضیح داده شود تا یک مجموعه‌ای کامل برای شناسایی و رصد اجرام آسمانی شکل بگیرد.

طراح ژئوتوریسم دانشگاه آخن آلمان با اشاره به بازدید بسیاری از ستاره‌شناسان و زمین شناسان از کشورهای مختلف از این موزه و ظرفیت‌های آن، گفت: در کشورهای دیگر تورهای گردشگری و علمی، تورهای زمین‌شناسی و اخترشناسی در موزه‌ها برگزار می‌شود. نکته مهم در ارتباط با تورها این است که باید فردی متخصص مطابق با سطح سواد بازدیدکنندگان در موزه حضور داشته باشد تا بتواند تشریح درستی از موزه و بخش‌های آن داشته باشد.

وی اظهار کرد: اگرچه امنیت موزه قابل قبول و همچنان در حال ارتقا است اما باید بیشتر از این‌ها توسعه پیدا کند. ساختار ویترین‌ها مانند باید مانند گاوصندوق باشد و ویترین‌ها باید پس از ساعت بازدید داخل زمین فرو برود تا امنیت آن بیشتر تامین شود. فاصله قفسه‌ها باید از دیوار و از یکدیگر بیشتر شده و فضای موزه بزرگتر باشد. ایده برای افزایش امنیت زیاد است اما نیاز به صرف هزینه دارد. پیشنهاد من این است که در روزهای تعطیل ایام پایانی هفته و عید نوروز موزه باز بوده و بازدید برای عموم فراهم باشد.

وی با بیان اینکه از بین آتشفشان، زمین‌شناسی و شهاب‌سنگ بدون شک انتخاب او شهاب‌سنگ خواهد بود، افزود: از زمانی که با این شهاب‌سنگ آشنا شدم، زندگی من تغییر کرده و عاشق شهاب‌سنگ شدم. در حالی که پیش از این تنها در زمینه زلزله، زمین‌شناسی و آتشفشان در حال پژوهش و مطالعه بودم.

ایرج و آرزوهایی از جنس وطن‌پرستی

رئیس و طراح موزه آتشفشان شهر دان آلمان گفت: آرزو می‌کنم در بازگشت مجددم به ایران، ایده شکل‌گیری شهر فضایی در این موزه عملیاتی شده باشد. یکی دیگر از ایده‌های من، برپایی شب موزه در این نقطه است. به طوری که یک شب در سال تعیین شده و مردم علاوه بر بازدید از موزه و مشاهده المان منظومه شمسی، به رصد آسمان و ستارگان بپردازند. دیگر ایده من برپایی مراسمی به مناسبت ۵۰ سالگی سقوط شهاب‌سنگ در سال آینده است.

وی اظهار کرد: آرزویم سلامتی برای جوانان و آموزش درست برای آنان است تا به همه دنیا ثابت کنیم جوانان ایران بسیار توانمند هستند. جوان ایرانی توان انجام هر کاری را دارد به این شرط که در سیستم آموزشی درست و با تعامل مناسب پرورش پیدا کند.

وی ادامه داد: از تفریحات من پس از بازنشستگی این است که به نقاط بکر و نادیده کشور سفر کرده و آثار باستانی را مشاهده کنم. در اطراف کرمان نقاط دیدنی و بکر بسیاری وجود دارد. حتی بیش از ۱۰ دهانه آتشفشانی را نیز در آن منطقه مشاهده کردم.

وی افزود: یکی از بزرگترین آرزوهای من، مشاهده گودال آتشفشانی در ایران است. در نقشه‌های زمین‌شناسی ایران عنوان شده است که در اطراف کرمان گودال آتشفشانی وجود دارد اما گودال‌های موجود، اگرچه از زیبایی‌های بسیاری برخوردارند اما گودال آتشفشانی نیستند.

دوست داشتم پایان بخش گفت و گوی من با پروفسور، یک جمله درباره ایران باشد:

“به سرزمینم عشق می‌ورزم و هرکاری که انجام می‌دهم، برای سرزمین و جوانان آن است. تمام کارهای من برای سربلندی ایران است” و اینجا بود که باز هم بغض، صدا، چهره و چشمان ایرج را در آغوش گرفت.

پروفسور اگرچه تلاش می‌کرد گلایه‌های خود را به نرم‌ترین شیوه مطرح کند اما نتوانست ناراحتی خود را درخصوص عبور از گیت‌های فرودگاهی پنهان کند. آنجا که هرگاه به ایران می‌آید، همراه خود سنگ‌های نادر زمینی یا شهاب‌سنگ به همراه دارد و هشدار گیت‌های بازرسی فرودگاهی منجر به بررسی چمدان‌های او می‌شود. خودش می‌گفت این مواقع باید نیم ساعت درس ستاره‌شناسی و زمین‌شناسی به مامور امنیتی بدهم.

اگرچه این موارد در زمره پروتکل‌های امنیتی و ضروری در عبور از مرزهاست اما می‌توان با تعامل وزارت خارجه، معرفی‌نامه‌ای برای تردد راحت‌تر نوابغ علمی کشور صادر کرد.

کاش می‌شد در پاسخ به تلاش‌های پروفسور عشقی، مسئولان ارشد استانی دست در دست هم داده و شهاب سنگ نراق را به عنوان یک سرمایه ملی به جایگاه اصلی خود یعنی موزه شهاب‌سنگ بازگردانند. اما با توجه به پیگیری‌های پیشین ایسنا، موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران حتی حاضر نیست تصویری از این شهاب‌سنگ منتشر کند. همین مسئله موجب ایجاد شایعاتی مبنی بر فروش، سرقت یا گم شدن شهاب‌سنگ در فضای مجازی شده است.

هرگز متوجه نشدم چرا با وجود مشکل دیسک کمر و نیاز شدید به عمل جراحی و با وجود اصرار چندین باره من و دیگران، در تمام طول مدت گفت و گو حتی یک لحظه هم ننشست. نمی‌دانم ایرجی که هزار کیلومتر آنطرف‌تر در بردسیر متولد شده و هزاران کیلومتر آنسوتر در آلمان زندگی کرده، چند وقت در نراق بوده که همه او را می‌شناسند و او نیز همه را حتی به اسم می‌شناسد! با همه احوالپرسی می‌کرد و آنچه که در رفتار او و دیگران موج می‌زد، احترام متقابل بود.

پایان بخش دیدار من با او، عکس سلفی بود که همواره با خود به همراه خواهم داشت. این اولین درخواست عکس سلفی منِ از عکس گریزان بود و شاید آخرین درخواست. صبر می‌کنم تا قاب بعدی ما، تصویری از من و پروفسور و یکی از آرزوهایش باشد.

ایرج تمام ویژگی‌های یک شهاب‌سنگ به جز یکی از آنها را دارد؛ جذاب، نادر و دوست داشتنی است اما هرچقدر شهاب‌سنگ دست نیافتنی است، دسترسی به او آسان بود. علاوه بر سادگی در ظاهر، هنوز لهجه کرمانی را به همراه داشت و ذره‌ای غرور در گفتار و رفتارش نبود.

با پروفسور خداحافظی کردم و نمی‌دانم دیدار بعدی من با او کجا و چه زمانی خواهد بود. از صمیم قلب آرزو می‌کنم به زودی شاهد برآورده شدن یکی از آرزوهایش برای موزه باشم. اما یک صحنه را هیچوقت فراموش نخواهم کرد، لحظه‌ای که از تلاش‌هایش صحبت می‌کرد و گفت: “این‌ها همه تقدیم شما عزیزان سرزمینم” چشمانش اشک‌آلود شد و صدایش لرزید. با خود گفتم کاش می‌شد تو و وطن‌دوستی تو را تکثیر کرد، تو ایرج عشقی هشتاد و اندی ساله و استاد دانشگاه آخن نیستی، تو فرزند ایرانی، از نوع عزیزدردانه‌هایش.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.