بردسیر یک جزیره فرهنگی نیست
نامه سرگشاده به فرماندار محترم شهرستان بردسیر، جناب آقای وفایی
فرماندار محترم شهرستان بردسیر
جناب آقای وفایی
با سلام و احترام و سپاسگزاری به جهت زحمات بیشائبه و محسوستان در عرصه مدیریت شهرستان
آشنایی دیرینه بنده با جنابعالی و اطمینان از دغدغهمندی شما در حوزه فرهنگ، مرا واداشت که نگرانی چند وقت اخیرم را در این حوزه به اطلاعاتان برسانم. البته به سبک و سیاق فعالیتم در امور رسانه، ترجیح دادم قالب این کار «نامه سرگشاده» باشد تا بماند به یادگار.
به عنوان مقدمه عرض کنم، بدیهی است که حرام خدا را حلال تلقی کردن بد است (مثلاً مشروب خوردن) و لابد شما هم موافقید که عکسِ آن هم همان قدر میتواند بد باشد.[۱] (مثلاً قورمه سبزی را حرام اعلام کردن) بر این اساس، عرایض زیر تقدیم میشود:
- همانگونه که مستحضرید بنده اخیراً نمایش «پولبازی» را به همت دوستان هنرمندم و حمایت دو نهاد به اجرا در آوردم. به لطف خدا، ما توانستیم این نمایش را هفت شب برای شهروندان بردسیر اجرا کنیم؛ پلاتوی فرهنگسرا نیز به بهانه این کار و البته نگاه مثبت مجموعه شهرداری و شورای شهر به بهرهبرداری رسید. در حاشیه این کار، دیدم مسائلی فراتر از قانونهای رایج کشور مورد توجه مسئولان است. برای نمونه، خواندن لالایی امری رایج است و ما حتی در آثار فاخر مذهبی و انقلابی (مثل مختارنامه و یا شیار ۱۴۳) لالاییخوانی داریم اما در بردسیر برخی مسئولین مربوط اجازه این کار را در نمایش ما ندادند.
این مثال کوچک را آوردم تا محضرتان یادآور شوم چتر قانون شعاعی دارد که هرکس زیر آن چتر قرار بگیرد در حمایت قانون است. جمهوری اسلامی ایران این چتر را گسترده تا همه مردم ایران از هر دستی، از شمالِ تهران تا کرانههای مرزی بلوچستان، زیرِ چتر قانونش بتوانند آزادانه و مفتخرانه زندگی کنند. قانون را نمیتوان براساس سلیقه فلان مسئول در فلان نقطه جغرافیایی تفسیر کرد. اصلاً مگر جز این است که ایرانیان انقلاب خونین ۵۷ را به خاطر همین برابری انجام دادهاند؟ من عاجزانه خواهش میکنم جلوی این بدعت را بگیرید و در جلسات شورای اداری، مسئولان محترم را توجیه بفرمایید تا آنجا که فردی در مرزهای قانونی جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند، نه تنها کسی حق سنگاندازی ندارد، بلکه تا حد امکان باید به او کمک شود. حتماً شما موافقید که غیر از معیار قانون، هیچ معیار دیگری برای تقسیم مردم به خودی و غیرخودی نباید وجود داشته باشد.
- یک نفر از همین عزیزانی که مسائل فراقانونی مطرح میکرد، تأکید داشت که میداند هیچ مشکل قانونی و شرعی در مسئله مد نظرش نیست؛ اما ممکن است صدای برخی افراطیون در فضای مجازی دربیاید. او میگفت ما حوصله جر و بحث نداریم. این واقعاً خطری جدی است. طبیعی است که دولتمردان در همه جای کشور علاوه بر مجریگری قانون، وظیفه صیانت از قانون را هم دارند. این که عدهای به لطف ملاطفت و توجه بیش از حد برخی مسئولین، صدای بلندی راه انداختهاند و نسبت به هر چیزی موضعگیری میکنند، دلیل نمیشود که مسئولین نگران و یا خدای نکرده بترسند. البته که حرف اگر حق باشد، روی چشم جا دارد. اما حرف ناحق و غیرقانونی را نه تنها باید نادیده انگاشت، بلکه باید به مبارزه با آن برخاست. مگر قانون جنگل است که هرکه صدایش بلندتر، سُنبهاش پرزورتر؟!
- مورد سوم هم چیزی شبیه به مورد اول است. مربوط میشود به مسئلهای که بین «آموزش و پرورش» و «گالری کتاب پدربزرگ» پیش آمد. آنطور که من متوجه شدم معمولِ سنوات گذشته آن بوده است که در هفته کتابخوانی، گالری پذیرای دانشآموزان بسیاری بوده است که به هدایت مدیران و معلمانشان، برای آشنایی با کتاب و کتابخوانی به آنجا میآمدند و خرید میکردهاند. امسال با حمایت شهرداری بنا بوده است خلاقیتی رخ بدهد و اتوبوس شهرداری تزئین شود و تحت نام «کاروان کتاب» به مدارس برود. این که این کار به هماهنگی نیاز داشته است، قطعاً حرف درستی است. حالا سوء تفاهمی مابین مسئولان گالری، معاونت پرورشی اداره و مدیران مدارس پیش آمده و هریک به گمان آنکه آن دیگری وظیفه هماهنگی دارد، پیگیری اداری را انجام نداده است. اما انصافاً این مسئله میتوانست با یک هماهنگی تلفنی و تأکید معاونت محترم به مدیران که برای مجوز اقدام کنند و یا به مسئولان گالری خبر بدهند که روال اداری را طی کنند، حل میشد. حیف آن ایده زیبا و حیف آن همه زحمت بود که صرفاً به خاطر یک عدم هماهنگی به باد رود.
در کنار این مسئله، گویا مسئولان محترم نگران محتوای کتب ارائه شده نیز بودهاند و اینجاست که این مورد با مورد اول مشابهت پیدا میکند. بدیهی است که گالری، کتابهایی را در کاروان کتاب ارائه میکرده است که رده سنی کودک و نوجوان داشته باشند و این نکته میتوانست از طریق معاونت محترم پرورشی هم مورد تأکید قرار بگیرد. اما ما که نمیتوانیم کتابی را که طبق مجوز قانونی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران برای کودک و نوجوان مناسب تشخیص داده شده و به آن مجوز اعطا شده برای افراد تحت مسئولیتمان دوباره گزینش کنیم. به نظر میرسد اینکار محروم کردن همشهریانمان از حلالی قانونی و شرعی است. چیزی که دانش آموز تهرانی و اصفهانی و حتی همین بیخ گوش خودمان سیرجانی[۲] میتواند داشته باشد، حق نیست که دانشآموز بردسیری از آن محروم شود. یکبار دیگر مرور کنیم: کتابی ذیل قانون جمهوری اسلامی چاپ و مناسب کودک و نوجوان تشخیص داده شده. کسی که باید انتخاب کند آن را بخواند یا نخواند خود کودک یا نهایتاً والدین او هستند. ما به عنوان مسئول باید مرقب باشیم چیزی فراتر یا فروتر از قانون رخ ندهد، به همین سادگی و البته به همین سختی!
جناب آقای وفایی گرانقدر! از این که مصدع شدم عذرخواهم، تنها خواستم تأکید کنم که بردسیر جزیرهای فرهنگی نیست که عدهای دانسته یا نادانسته بخواهند دایره قانونش را از دایره قانون جمهوری اسلامی تنگتر و شهروندانش را از حقوق قانونیشان در عرصه فرهنگ محروم کنند.
امیدوارم همه در کنار هم و هر کدام در نقش خود، بتوانیم برای سربلندی ایران اسلامی قدمی برداریم.
با تشکر
صاحب امتیاز و مدیر مسئول پایگاه خبری کرمان امین
محسن قائمی
[۱] به یاد بیاوریم که تحریم توتون و تنباکو در آن بزنگاه خاص، از جانب مرجعیت عالی قدری همچون میرزای شیرازی صورت گرفت و هرکسی نمیتواند از ظن خود و صرف این که مسئولیتی دارد، هوس کند که امت تحت مسئولیتش را از امری قانونی محروم کند.
[۲] در همین هفته کتابخوانی، فرماندار سیرجان به یک مدرسه رفت و تأکید کرد که باید در مدارس زنگ کتابخوانی دایر باشد. خبرش را میتوانید جستجو کنید.