یک قتل آموزشی
نکته های قابل تأمل در قتل همسر دوم محمدعلی نجفی
محمدعلی نجفی، از مسئولان بلندپایه دهههای اخیر کشور، همسر دومش را کشته است؛ همه خبرخوانها از این موضوع مطلعند. قتلی در این حد عمدی قطعاً قابل توجیه نیست. فرق نمیکند قاتل را با مشت و لگد به بازداشتگاه موقت ببرند یا در دفتر رئیس کلانتری به او چای تعارف کنند. در هر صورت وقتی قتل کرده و تا این حد خبر درزکرده، باید طبق قانون مجازات شود. در باب این خبر چند نکته گفتنی است:
۱٫
عجیب است که بازیهای سیاسی ما ایرانیان تا این حد بچهگانه و مسخرهبازی است؛ قتل یک شخص را به دلیل مشکلات شخصی (آنچه که فعلاً مشخص است) به یک جریان سیاسی ربط میدهیم و ناجوانمردانه تیتر میزنیم «شلیک به قلب اصلاحطلبان»! کلاً از نگاه سیاستمدارانه، کارهای خوب جریانِ رقیب، ناشی از تلاش فردی است و کارهای بد یک فرد، ناشی از عضو فلان حذب بودنش است! از آن عجیبتر تلاش برخی رسانههای اصلاحطلب برای توجیه کار نجفی است؛ انگار اصلاحطلبان دسته جمعی آدم کشتهاند!
۲٫
نجفی و غیرنجفی ندارد، عصبانیت که بالا بگیرد، خون که به مغز نرسد هیولای درونمان بیدار میشود. لطفاً در میان مشاجرههای به ظاهر عادی روزمره، قبل از نرسیدن خون به مغزتان، سرِ این طناب لعنتیِ کشمکش را ول کنید، نفس عمیق بکشید، بیرون بزنید، پیادهروی کنید؛ هرگز فراموش نکنیم دکتر و مهندس و مومن و حاجیِ امروز در چند ثانیه می توانند قاتلِ فردا بشوند.
۳٫
کاربرد فضای مجازی از سوی سلبریتیها واقعاً خندهدار است. از ازدواجشان و بچهدارشدنشان و افتتاح جواهر فروشیشان عکس و فیلم و لایو میگذارند. نوبت به طلاق و اعتیاد و دستمزد بالایشان که میرسد مردم را فضول و زودقضاوتکن میخوانند؛ نمیشود رفیق! اینطوری نمیشود! عزیزم و عشقم و دست دور گردن همدیگر را که استوری میکنیم، یعنی کلید ورود به زندگی شخصیمان را دادیم دستِ مردم. نباید توقع داشته باشیم خوشیهایمان را لایک کنند و چشم بر بدیهامان ببندند. مرحوم میترا استاد هم چنین بود، خوشیهایش را سلفی میگرفت و منتشر میکرد، از فحش و حسادت مردم هم گله میکرد! نکند چشم خوردند؟!
۴٫
نجفی گفته همسرش میخواسته اسرار زندگیاش را فاش کند و به همین خاطر او را به قتل رسانده است؛ به راستی چه سری در زندگی نجفی بوده که فاش کردن آن از قاتل شدن و احتمالاً اعدام شدن هم برای او بدتر بوده است؟! این قتل دو حالت دارد یا این تصمیم ناشی از خشونت آنی بوده، که متأسفانه ممکن است برای هرکسی رخ دهد و یا اینکه نجفی رازهایی داشته که ترجیح داده بمیرد و بمیراند اما آن رازها مگو باقی بماند؛ رازهایی که لابد در صورت فاش شدن، اعدام کمترین مجازات نجفی بوده است و نجفی با قاتل شدن، به کمترین مجازات، رضا داده است. خدا کند که حالت دوم برای هیچ یک از مسئولان بلندپایه ایران صدق نکند، خدا کند!