سقطِ جنینِ تحول در آموزش و پرورش
نظام جدید آموزش و پرورش ایران و موانع پیش رو
کرمان امین – محسن قائمی؛ «تفکر و سواد رسانهای»، «کارگاه کارآفرینی و تولید»، «انسان و محیط زیست»، «تحلیل فرهنگی»، «مدیریت خانواده و سبک زندگی»، «سلامت و بهداشت»، «هویت اجتماعی»
به نظرتان این عناوین درسی مربوط به نظام آموزشی کدام کشور جهان است؟ ژاپن؟ فنلاند؟ سوئد؟ آلمان؟ هیچکدام! اینها کتب تازه تألیف نظام نوین آموزشی ایران هستند. امسال نخستین دانشآموزان نظام جدید آموزش و پرورش فارغالتحصیل خواهند شد. طی یکی دو سال آینده، با توجه به خروجیهای این نظام، میتوان تحلیل و قضاوت دقیقتری انجام داد و البته نویسنده این سطور هم تخصص لازم در زمینه علوم تربیتی ندارد؛ اما با توجه به تجربه هرچند اندکی که در امر تعلیم و تربیت اندوختهام، میخواهم نکتهای درباره تحول آموزش و پروش جمهوری اسلامی ایران یادآور شوم.
گام رو به جلو
واقعیت این است که تغییر مواد درسی با توجه به عناوینی که در ابتدای مقاله فهرست شد، جهش رو به جلویی داشته است. هم این عناوین، کتابهای تازه تألیف خوب و کاربردیای هستند و هم در مواد درسی گذشته تغییرات بالنسبه خوبی ایجاد شده است و البته که همچنان جای کار و بهبود بهتر وجود دارد (که این نوشته محل این بحث نیست.) علی رغم این گامِ رو به جلو، دو معضل اساسی وجود دارد که سدِ راه این تحول مبارک خواهد بود و چه بسا آن را در نطفه خفه کند.
کنکور
اولین مسئله، غده سرطانی کنکور است که آنچنان وضعیت پیچیدهای پیدا کرده که خود جناب وزیر هم صراحتاً معترف است که زورش به سر کنکور نمیرسد. مؤسسات مختلف با گردش مالی چند هزار میلیاردی و احتمالاً پشت پردههای قدرتمند اجازه نمیدهند که کنکور نباشد. از سوی دیگر برای گزینش دانشگاهها راهِ مطمئن و عادلانه دیگری هم عملاً و فعلاً در دسترس نیست؛ با این وضعیت فرهنگی و اجتماعی، پذیرش دانشجو را نه میتوان برعهده خود دانشگاهها گذاشت و نه میتوان به امتحانات مدرسهای و نهایی اعتماد کرد.
چوب دو سر طلایی است کنکور، که وجودش باعث شده باز هم همان مسائل ناکارآمد قدیم در کانون توجه آموزشگاهها، مدیران، معلمان و دانشآموزان باشد. کتب تازه تألیف یا به عنوان دروس بدرد نخور به هر معلمی که واحد کمتری دارد میرسند و یا به عنوان ساعت مکمل به بازآموزی و بیشآموزی مواد درسی با ضریب بالا در کنکور اختصاص داده میشوند. در برخی از مجتمعهای آموزشی غیرانتفاعی ابتکار دیگری به خرج داده شده و این کتابها را در تابستان آموزش میدهند و وقت آن را در سال تحصیلی به ریاضی، عربی، فیزیک و… اختصاص میدهند. در واقع سر ته قضیه را هم آوردند و چه بد کاری کردند.
نیروی انسانی ناکارآمد
مورد دوم نیروی انسانی این وزارت خانه است. نیروی انسانیای که درصد زیادی از آنها در همان علم و اعتقاد قدیم خود باقی ماندهاند.
آن ها معتقدند که معلم باید بگوید و دانشآموز باید بشنود و یاد بگیرد؛ گمان آنها این است که اگر دانشآموزان تستهای درسِ آنها را با درصدِ بالا در کنکور بزنند معلم موفق محسوب میشوند. و به این فکر نمیکنند که دوازده سال درس خواندن این دانشآموز قرار است کی و کجا به کار او بیاید؟! از نگاه حاکم بر مدارس، دانشآموزی که بداند استعاره چیست موفق تر است از دانشآموزی است که مثلاً در کتاب انسان و محیط زیست یاد گرفته کمتر از کیسه پلاستیکی استفاده کند. چون با استعاره میتوان یکی دو تست کنکور زد اما با دانش دومی نمیتوان. این نگاه، کلاسهای کتب تازه تألیف را تبدیل کرده است به کلاسهایی فرسایشی که دانشآموز دچار تعارض ما بین نگرش معلم و کنکور از یک طرف و تأکیدهای کتاب بر مفاهیم تازه از طرف دیگر قرار میدهد.
شاید توجیه برخی معلمان درباره به روز نشدن و انگیزه نداشتن، مسئله حقوق و مزایای پایین و معیشت سختشان باشد. البته که حقوق معلمان کم است و در مقایسه با اهمیت شغل معلمی در کشورهای پیشرفته، ایران ضعف بزرگی در این زمینه دارد. اساساً مسئله این است که نگاه کلان به مسئله حقوق فرهنگیان، نگاهی کمّی است. متولیان امر چه در دولت چه در مجلس و حتی اقشار مختلف جامعه به این فکر میکنند که تعلق گرفتن مزایای بیشتر به شغلی با این حجم از تعطیلات، دور از انصاف است و به تأثیرگذاری و اهمیت این شغل فکر نمیکنند (عجبا که این نگاه درباره جامعه پزشکان کاملاً برعکس است.)
پایش سالانه
حرف اساسی این است که برای اطلاق حقوق و مزایا به شغل معلمی باید به کیفیت کاری آنان توجه کرد و کیفیت کار هم در نظام رتبهبندی کنونی به هیچ وجه نمایان نیست. بعضی معلمان در تدریس کتابهای درسی خود مسخ شدهاند و جابهجایی کلمهای از کتاب، آنها را عصبانی میکند و شاگردانش را بیچاره. باید سنجشهای جدی در رابطه با به روز بودن «علم» و «قدرت انتقال علم» در معلمان وجود داشته باشد. سنجشهایی که خوبها را از بدها جدا کند و بر همین اساس حقوقها نیز افزایش یا حتی کاهش یابد تا آنکه مرد کار نیست برود و آن که این کاره است بماند و به حق و حقوقش برسد.
تا وقتی این دو مسئله لاینحل بماند هر قدمی که آموزش و پرورش برای بهبود وضعیت بردارد ره به ترکستان خواهد برد و هر روز حل این مسئله، که از نان شب برای مملکت ما واجب تر است، به تأخیر خواهد افتاد.
خیلی خوب حرف دل خیلی ها رو بیان کردید.
از اونجایی که در این متن چندین معظل گفته شده،ای کاش بیشتر به هرکدوم از معظل ها پرداخته شه، چرا که آینده ی هرکشوری در آموزش و پرورش اون کشور رقم میخوره، و بهتره که در این زمینه روشنگری،آگاهی و مطالبه گری با کمک و صدای رسانه ای افزایش پیدا کنه.