من آتش به اختیارم
در باب آتش به اختیار بودن در شهرستان بردسیر
«آتش به اختیار» یکی از کلیدواژههای فرهنگی و اجتماعی ماههای اخیر کشور ماست. عبارتی که مقام معظم رهبری در دیدار رمضانی با دانشجویان، ضمن توصیه کردن به آنها برای تلاش جدی و همهجانبه در جهت غلبه دادن گفتمان انقلاب در دانشگاه، از آن استفاده کرده فرمودند: «من به همهی آن هستههای فکری و عملیِ جهادی، فکری، فرهنگی در سرتاسر کشور مرتّباً میگویم: هرکدام کار کنید؛ مستقل و بهقول میدان جنگ، آتشبهاختیار.»
پس از این مسئله گمانهزنیها و تفسیرهای زیادی از سوی جناحها و افراد گوناگون برای این عبارت ارائه شد؛ اما بعد از اتفاقات راهپیمایی روز قدس، مقام معظم رهبری بار دیگر در خطبههای نماز عید فطر درباره این عبارت توضیحاتی مختصر، کلی و در عین حال بسیار مهم ارائه کردند؛ در این خطبهها رهبر انقلاب اسلامی، کارهای فرهنگی را یکی از کارهای مهم کشور دانستند و با اشاره به منافذ و نفوذگاههای بسیار دشمن در عرصه فرهنگی، تأکید کردند: علاوه بر مجموعههای مسئول دولتی، مجموعههای عظیم مردمی و جوانان صاحب فکر و دارای ابتکار و همت نیز باید «آتش به اختیار»، منافذ فرهنگی را مسدود و در این عرصه اقدام کنند و کار را پیش ببرند.
تبیین مفهوم آتش به اختیار
حضرت آیت الله خامنه ای در تبیین مفهوم «آتش به اختیار»، خاطر نشان کردند: آتش به اختیار به معنای «کار فرهنگیِ خودجوش و تمیز» است و به معنای بیقانونی و فحاشی و طلبکار کردن مدعیان پوچاندیش و مدیون کردن جریان انقلابی کشور نیست. ایشان در عید فطر تأکید کردند: نیروهای انقلابی و دلسوز و علاقهمند به حرکت کشور به سمت اهداف والا، بیش از همه باید مراقب حفظ نظم و قوانین و آرامش کشور و جلوگیری از سوء استفاده دشمنان باشند.
این عبارات فصلالخطابی بر این مسئله و تفسیرهای غالباً به رأیِ افراد مختلف از مفهوم «آتش به اختیار» بود. به همین خاطر، به نظر میرسد باید این نگاه ریزبینانه رهبری و این ترسیمِ خط مشی از سوی ایشان به خوبی از سوی جوانان در ابتدا درک شود و سپس به کار بسته شود. به راستی یک جوان آتش به اختیار در مسائل فرهنگی، در محیط شهرستان بردسیر چه باید بکند؟!
یک جوان بردسیری آتش به اختیار
من آتش به اختیارم و قبل از آن باید یک جوان انقلابی باشم؛ چرا که مجوز آتش به اختیاری به جوان انقلابی داده شده است و نه هرکسی تحت تأثیر هر اندیشهای. من باید بدانم انقلاب یک کلیت است با چارچوبهای مشخص و مهمِ اسلامیت و جمهوریت. پس آتش به اختیار بودنم باید حتماً و حتماً در راستای حفظ آرمانهای جمهوری اسلامی ایران باشد. من به خوبی میدانم «وحدت» رکن اساسی حفظ استقلال و همصدایی است؛ پس هیچ کاری نمیکنم که وحدت جمهوری اسلامی خدشهدار شود.
من طبق گفته رهبرم خود را در مسائل فرهنگی آتش به اختیار میدانم و سعی خواهم کرد با فعالیتهای حساب شده و کارشناسانه فرهنگی به پر کردن خلل و نفوذگاههایی که به هر دلیل عمدی یا سهویای از نگاه مسئولان مغفول مانده، بپردازم؛ پس به خوبی میدانم که اعمال ضد فرهنگی همچون فحاشی، نقد غیرمنصفانه، فعالیتهای تحریکآمیز و مخل امنیت و وحدت و… نه در گذشته و نه در ذیل آتش به اختیار بودن هیچ توجیهی در نظام جمهوری اسلامی ایران ندارد و باید از آن پرهیز کنم.
اقتصاد مقاومتی و آتش به اختیاری
من میدانم مسئله روز مملکتم اقتصاد است و میدانم برای این معضل یک راهکار اساسی به نام «اقتصاد مقاومتی» وجود دارد که در برخی از بخشها به هر دلیلی مغفول مانده؛ این را هم میدانم که فرهنگ زیرساخت همه مسائل اعم از سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. اکنون که یک آتش به اختیار فرهنگی هستم به بالابردن فرهنگِ اقتصاد مقاومتی در میان مردم خواهم پرداخت.
به آنها خواهم گفت صرفهجویی و اصلاح الگوی مصرف، رفتار هوشمندانهای است که بسیاری از اقتصادهای مهم دنیا همچون ژاپن و آلمان را نجات داده و به قطبهای اقتصادی جهان تبدیل کرده است. با کارهای فرهنگی تأثیرگذار و به دور از شعارهای کلی و بدون تأثیر، به مردم شهرم یادآور خواهم شد که اگر منافع ملی را فدای منافع زودگذر و کوچک شخصی نکنیم حتماً با بهبود اقتصاد کشور حال اقتصاد شخصِ ما و خانوادهمان و حتی نسلهای بعدمان نیز بهبود خواهد یافت. پس باید تلاش کنیم در همهجا منافع ملی اولویت اول فعالیتهای اقتصادیمان باشد؛ در این صورت است که میتوانیم به منافع اقتصادی شخصیمان برسیم و به صورت پایدار، خود، فرزندانمان و نسلمان از آن بهره ببریم.
من میبینم که مردم شهرم از الگوهای اشتباه سرمایهگذاریهای خُرد رنج میبرند، تلاش میکنم با کمک کارشناسان فن، فرهنگ صحیح سرمایهگذاری را در شهرم نهادینه کنم. من همشهریانم را میبینم که نسبت به کاهش تولید زباله بیتوجهاند و متوجه خطراتی که انباشت این زبالهها در اطراف شهر دارند، نیستند پس در راستای حل این مشکل تلاش خواهم کرد.
نفوذگاه ها و آتش به اختیاری
به من در حوزه فرهنگ، فرمان آتش به اختیار داده شده است و به خوبی تفاوت آن را با خودسری میدانم. پس تلاش خواهم کرد اگر مسئولی جایی در حوزهای کمکاری میکند با فعالیت فرهنگی او را آگاه به کار خود و در درجه دوم مردم را آگاه به آن خلل کنم. میدانم در این راه توهین جایی ندارد، باید بدان مسئول خوشبین باشم و آن را از بدنه نظام بدانم مگر آنکه مراجع ذیربط این مسئله را منتفی بدانند. پس کار خودسرانه نمیکنم، در عوض به دنبال نفوذگاههایی خواهم گشت تا آنها را نشان مسئول مربوطش بدهم و در رفع آنها همگام با او تلاش خواهم کرد.
فضای مجازی و آتش به اختیاری
میبینم که استفاده نامناسب از برنامههای پیام رسان در شهر من نیز همچون شهرهای دیگر مشکلات فرهنگی زیادی به همراه داشته و علاوه بر آن پول سرشاری را روانه جیب متولیان خارجیشان میکند، حالآنکه سیل برنامهنویسان و فارغالتحصیلان رشتههای مرتبط، در کشورمان بیکارند و نمیتوانند از استعداد و تخصصشان بهره ببرند. پس سعی خواهم کرد به همشهریانم بگویم: در کنار نرمافزارهایی نظیر تلگرام، واتسآپ و اینستاگرام از برنامههای پیامرسانِ ایرانی همچون سروش و فارسیگپ نیز بهره ببرید.
ممکن است بگویید پیامرسانهای ایرانی کارآیی لازم را ندارند. پیشنهاد من هم این نیست که اکنون همه خارجیها را کنار بگذارید، بلکه حرف این است که در کنار آنها، این نرمافزارهای ایرانی را نیز نصب کنید و اجازه دهید با بالا رفتن کاربرهایشان، نواقص کارشان را دریابند و اصلاح کنند تا به ایدهآل شما برسند. تا هم اطلاعت شخصی و ملیمان بدین آسانی در اختیار اجنبیها قرار نگیرد هم از پتانسیل عظیم این حوزه برای اشتغالزایی بهره ببریم.
اولویت فرهنگی و آتش به اختیاری
من به همشهریانم خواهم گفت که ممکن است پخش شدن یا نشدن صدای یک هنرمند محبوب و بینالمللی در تلویزیون مهم باشد اما حتماً و حتماً این اولویت فرهنگی کشور نیست. حتی جزء چند ده اولویت اول فرهنگی کشور هم نیست. ممکن است بگویید که اینها مسائل کلانی هستند که با تلاش یک جوان در شهر کوچکی همچون بردسیر حل نخواهند شد اما عرض خواهم کرد که چه دلیلی دارد به متفاوت بودن شهرمان در این حوزهها نیندیشیم؟! چرا نباید شهرمان را با تلاشهای همه جانبه خودمان در پیشبرد اهداف ملی و کلان، سرآمد و پیشرو معرفی نکنیم؟! ما میتوانیم با فرهنگسازی و رعایت این مسائل برای شهرهای دیگر الگو باشیم. اتفاقاً بردسیر به لحاظهای مختلف برای چنین کاری بسیار مستعد است که جای بحث آن اینجا نیست.
من آتش به اختیارم
من را به خیال نتوانستن و نشدن متوقف نکنید و بگذارید آتش به اختیار به حل مسائل کلان فرهنگی کشور در محیط شهر کوچکم تلاش کنم. من یک آتش به اختیارم و در درجهی اول کمکحال مسئولین نظام خواهم بود تا بتوانند اولاً اولویتها و نقصانها را بیابند و دوماً تلاش کنند تا آنها را رفع کنند. اگر خدای ناکرده قصوری در انجام وظایف آن مسئول یا مسئولان رخ بدهد و مراجع ذیربط وجود آن کوتاهی را تأیید کنند، قطعاً در راستای اصلاح آن رفتار، منتظر دستور از کسی نمیمانم و از هیچ کوشش فرهنگیای دریغ نخواهم کرد و البته «فرهنگی بودن» فعالیتهایم خط قرمزی است که در همه مسائل، به دور از احساساتی شدن و طرد عقلانیت، آن را رعایت خواهم کرد.
*این نوشته پیش از این در هفته نامه گوارا به چاپ رسیده است