خبرگزاری کرمان امین
پایگاه خبری اجتماعی و فرهنگی

دیرین دیرین و مستر لاین

چرا تلاش هنرمندان کرمانی در انمیشین مسترلاین، به حق خود نمی رسد

کرمان امین – محسن قائمی؛ بسیاری از ما یکبار هم که شده «دیرین‌دیرین» را دیده‌ایم. انیمیشن‌هایی با چهار ویژگی اصلی: «زمان کوتاه»، «بازی زبانی»، «طراحی خلاقانه» و «انتقاد اجتماعی». تلفیق این چهار عنصر غالب قسمت‌های این مجموعه را تبدیل کرده است به خلاقیتی دیدنی و منحصر بفرد. با یک جستجوی ساده در اینترنت متوجه شدم پشت همه این خلاقیت‌ها فقط دو نفر حضور دارند: «علی درخشی» به عنوان نویسنده، تصویرگر و کارگردان و «محمدرضا علیمردانی» به عنوان گوینده همه شخصیت‌ها! این دو در مجموعه پویانمایی «انقراض» با هم همکاری داشته‌اند و تقریباً هر چهار ویژگی برشمرده شده برای «دیرین‌دیرین» میراث همان همکاری اول است.

شباهت ها در آغاز

به طرز عجیبی آغاز سرنوشت این حادثه خلاقانه شباهت دارد به آغاز سرنوشت انیمشین «مستر لاین کرمونی». در مستر لاین کرمونی هم عواملِ تأثیرگذار و اصلی، محدودند؛ یعنی فقط چهار نفر: «مهدی حشمتی»، «منصور محمدحسنی»، «زهرا استادنارویی» به عنوان صداپیشه و «علی زارعی» به عنوان انیماتور طراح و کارگردان. قریب به اتفاق این عوامل هم در ساخته‌های پیشین علی زارعی کنار هم کار کرده بودند؛ انیمشین‌های «ولش‌کن ۱ و ۲»، «هرچیز که خار آید» و… که با طراحی منحصر بفرد زارعی در سطح کشور بسیار دیده و ستایش شدند.

بحث اصلی این نوشته این است که چرا این دو مجموعه با وجود شباهت‌های فراوان، به دو مسیر کاملاً متفاوت افتادند؟ دیرین‌دیرین صورت رسمی پیدا کرد و توانست برای خود در رسانه ملی جایگاهی دست و پا کند و مستر لاین بعد از انتشار چندین شماره، علی‌رغم افتتاح سایت اختصاصی و تبلیغات دیگر، باز هم در سطح کشور جایگاه خود را پیدا نکرده است.

من در ابتدای کار دو نکته را به عنوان پیش فرض می‌پذیرم؛ اول آن‌که آن‌ها پایتخت‌نشین بودند و فرصت دیده شدنشان ده‌ها برابر بیشتر از هم استانی‌های مستعد ما بود و دوم با وجود آن‌که سررشته‌ای در انیمیشن ندارم اما گمان می‌کنم به لحاظ خلاقیت در پروسه پویانمایی دو گروه چیزی از همدیگر کم نداشتند. گواهم برای این مدعا هم طراحی‌های نوآورانه در مجموعه‌های ولش‌کن، تاریخ کرمان و… است. (بیاد بیاورید دست‌های بی‌ساعد و بازو را و سرهای بی‌گردن را که چه جالب طراحی شده بودند.) و هم بازآفرینی (به نوعی پارودی) از انیمشین مستر لاین در مجموعه دوم که انصافاً خوب از کار درآمده بود. آیا صرف پایتخت‌نشین نبودن دلیل کم اقبالی مستر لاین بود؟! اگر چنین است چرا مستر لاین با وجود خلاقیتی همسانِ خلاقیت دیرین‌دیرین، نتوانست حداقل از شبکه استانی کرمان سردربیاورد؟ من دلیل این امر را سه مورد اساسی ذیل می‌بینم:

موانع پیشرفت

  1. داستان و عناصر آن.

در قسمت‌های مختلف مستر لاین با وجود این‌که عمدتاً انتخاب تم‌ها مناسب بود به زحمت می‌شد داستانی با پیرنگ مناسب از آن موضوع‌ها شکل بگیرد. روابط علی و معلولی بی‌دلیل و بدون کاربرد شکسته می‌شد و به کار ضربه می‌زد. در هر قسمت پاساژهای بی‌هدفی در دل داستان اصلی باز می‌شد و بدون دلیل و حتی بدون سرو ته رها می‌شد. در داستان شخصیت‌ها تقریباً خوب پردازش می‌شدند به ویژه شخصیت فرعی «پسر پاره‌خط» که خوب هم گویندگی شده بود، اما دیالوگ‌های احتمالاً فی‌البداهه و بی‌ربط به موضوع آن‌ها را از نفس می‌انداخت.

پیام‌ها (نظیر لهجه خوب است. یا کرمان را به سفر خارجی ترجیح بدهید یا…) بسیار لخت و مستقیم ارائه می‌شد و تقریباً با هیچ چسبی به بدنه اصلی داستان نمی‌چسبید. ای کاش عوامل این مجموعه متقاعد می‌شدند برای بهبود کیفیت کارشان از وجود نویسنده‌ای خلاق و باهوش و هماهنگ با خود بهره ببرند تا مشکلات مربوط به این حوزه کمتر جلوه کند.

  1. عدم رعایت حریم ها

    رعایت نکردن برخی حرمت‌ها مزید بر علت شده بود تا رسانه‌های رسمی کمتر به این مجموعه توجه کنند. تکه کلام «خداوکیلی» گاه و بی‌گاه از دهان شخصیت اصلی و سایرین بیرون می‌آمد و واقعاً از هوشمندی علی زارعی بعید بود که این مورد ساده را رعایت نکند! «خدا وکیل است» قسم بسیار جدی و مسئولیت‌باری است و به طور کلی مقوله قسم با آن همه حرمت شرعی نمی‌بایست به این راحتی ورد زبان شخصیت‌های این مجموعه فانتزی شود. کمااینکه در هیچکدام از مجموعه‌های مشابه یک چنین قمار وحشتناکی با آن همه زحمتی که پای مجموعه کشیده‌اند نمی‌کنند که با یک تکه‌کلام ساده به کل اقبال رسانه‌های رسمی را از خود دور کنند. طرفه آن‌که خلاقیت صداپیشگان قطعاً بیش از آن بود که از یافتن تکه‌کلامی جذاب‌تر و مناسب‌تر عاجز باشند.

  2. لهجه

    به نظر من مهم‌ترین دلیل فراموش شدن مستر لاین و چندی دیگر از مجموعه‌های پیشین این گروه استفاده نادرست از عنصر لهجه است.
    شاید با خود فکر کنید اگر لهجه را از مستر لاین بگیرید چیز دیگری نمی‌ماند؛ من هم موافقم اما این دلیل بر بهره‌وری هوشمندانه و صحیح از عنصر یاد شده نیست. ایجاد خنده با کاربرد لهجه، در ظاهر شما را موفق جلوه می‌دهد اما در باطن زنجیری است که خودخواسته به دور خود می‌کشید و دایره مخاطبانتان را به کاربران آن لهجه تقلیل می‌دهید و خطرناک‌تر از آن ضربه‌ای است که از این طریق به لهجه به عنوان یکی از قدرتمندترین نمودهای فرهنگی یک جامعه وارد می‌شود. وقتی کاربران یک لهجه ناخودآگاه مجبور می‌شوند به آن بخندند قطعاً دیگر آن را نه حتی به عنوان یک برتری فرهنگی بلکه به عنوان یک نمود فرهنگی خنثی هم نگاه نمی‌کنند و از همین روست که امروز شاید بیش از ۵۰ درصد از کودکان دبستانی سراسر ایران تهرانی صحبت می‌کنند و این یعنی از دست دادن یک تنوع فرهنگی بسیار باارزش و غنی؛ بماند.

کابرد لهجه: پایتخت

بحث در لهجه‌دار بودن یا نبودن نیست؛ بحث بر سر چگونگی کاربرد لهجه است و می‌خواهم برای تبیین این قضیه دو مثال بزنم؛ مثال نخست بسیار آشناست: کاربرد لهجه در سریال «پایتخت». در این سریال کمتر دیده شد که لهجه به خودی خود عاملی برای طنازی باشد (البته بی‌هیچ هم نبود اما انصافاً بسیار کم بود.) لهجه در این سریال علاوه بر هویت بخشیدن هرچه بیش‌تر به شخصیت‌ها صرفاً دیالوگ‌ها را برای گوش‌های عادت زده مخاطبان به لهجه تهرانی، شیرین‌تر می‌کرد. به بیان دیگر در درون خود لهجه طنازی صورت نمی‌گرفت (بلایی شبیه آن‌چه که وقتی مسترلاین می‌خواست با لهجه پایتخت سخن بگوید بر سر لهجه کرمانی می‌آورد.) بلکه نفس کاربرد لهجه به طور طبیعی کمک کرده بود دیالوگ‌ها شیرین‌تر ادا شود.

کاربرد لهجه: آثار استاد ثانی

مثال دوم، کاربرد لهجه در نمایشنامه‌های «مهدی ثانی» است. آن‌جا که مهدی ثانی در نمایشنامه‌ای مثل «لولی» در یک اتفاق منحصر بفرد ضمن کاربرد لهجه در کنار سایر عناصر بومی کرمان، دست به خلق تراژدی می‌زند. آن‌جا هیچ تماشاگری نمی‌تواند به لهجه بخندد، آن‌جا قهرمان یک تراژدی است که لهجه دارد و قرار دادن این دو مقوله (لهجه داشتن و قهرمان تراژدی بودن) در کنار هم باعث شده هر یک به دیگری ابهت و بزرگی ببخشد. لهجه در آثار مهدی ثانی به هیچ وجه ابزار و بازیچه نیست. هویت‌ساز است و حتی خود، بخش عظیمی از هویت است؛ باز هم بماند. در مستر لاین کاربرد کلیشه‌ای و کاملاً اشتباه از لهجه یک بازی دو سر باخت راه می‌اندازد: هم آسیب به لهجه و هم آسیب به اثر.

یادم می‌آید در همان روزهای اوج مستر لاین در راه کرمان به تهران بودم و اتوبوس جایی برای شام ایستاده بود. صاحب رستوران از اول تا آخر شاگرد راننده را مسترلاین صدا می‌زد و با شبیه‌سازی لهجه کرمانی مسخره‌اش می‌کرد. حال این کاربرد را قرار دهید در مقابل بازی‌های زبانی خلاقانه در دیرین‌دیرین. همین کلمه دیرین‌دیرین برای مثال کافی است. یک ریتم آشنا برای ما ایرانی‌ها را (که ابتدای آهنگ پلنگ صورتی شنیده‌ایم: درین‌درین) با کلمه دیرین به معنی قدیمی و تاریخی تلفیق کرده که کاملاً دستمایه مهم کارش را معرفی می‌کند: «طنز با عناصری تاریخی» و هر یک از مجموعه‌ها را ببینید پر است از این بازی‌های زبانی خلاقانه.

حیف است خلاقیتی سرشار در کرمان به خاطر مشکلاتی که به راحتی قابل حلند این‌گونه به محاق برود، حیف است.

 

*این نوشتار پیش از این در هفته نامه فراز کویر به چاپ رسیده است

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.