یادگاری طنزآمیز از یک پروژه تاریخ شفاهی
یک ویدئوی خاطره انگیز و البته طنز
کرمان امین-محسن قائمی؛ سال گذشته مسئولیت پروژه «جمعآوری خاطرات شهدای شهرستان بردسیر» را بر عهده گرفتم؛ بخشی از مسائل مربوط به آن پروژه را در مطلبی دیگر تحت عنوان «نشستن پای حرف شهیدای شهر» نوشتم و میتوانید آن را بخوانید. طی این پروژه به اتفاق همکاران بسیار خوب و توانمندم با بیش از پانصد و پنجاه نفر طی حدود هفت ماه مصاحبه کردیم.
کار آسانی نبود و تلخ و شیرین بسیار داشت؛ بگذریم! ما طبق قانونِ مصاحبههایِ تاریخِ شفاهی، باید برای هر شهید، اطلاعات مربوط به مصاحبههای آن را جلوی دوربین اعلام میکردیم که به آن میگویند «خواندن شناسنامه». چند روز پیش، مسئول فنی پروژه وحید آقای انصاری عزیز فایل تصویریای به دستم رساند که وقتی دیدم برایم بسیار جالب بود؛ جناب انصاری با خوش ذوقی سوتیهای مرا در خواندنِ شناسنامهها جمعآوری کرده بود و برایم بسیار جالب و طنزآمیز بود. خواستم شما هم در این حسها شریک باشید و به خاطر همین این ویدئو را به اشتراک گذاشتم.
نکتههایی در ویدئو هست. از جمله خستگی مفرطی که در بخشهایی از آن از وضعیت من، هویداست و این رخداد غالباً وقتی اتفاق میافتاد که مجبور بودیم برای مصاحبه به خارج از شهر یا شهرستان برویم؛ بگذریم! کار آسانی نبود و تلخ و شیرین بسیار داشت.
این نکته را هم بگویم که امسال پروژهای دیگر را در تاریخ معاصر شهرستانمان پی میگیریم تحت عنوان «نقش گردان ۴۲۱ امام صادق (ع) بردسیر در دفاع مقدس» که به نظرم پروژه مهمی است. اگر در رابطه با این پروژه خاطره یا نکتهای در ذهن دارید از طریق همین سایت یا صفحه اینستاگرام خبرگزاری، با ما درمیان بگذارید تا در تاریخ ثبت شود.