دبیری به مثابه شغل دوم
خطری که یک شغل حیاتیِ جامعه را تهدید میکند
کرمان امین – محسن قائمی؛ درباره شغل معلمی و مشکلات فراوان آن مطالب فراوانی گفته و نوشته شده است، در همین پایگاه خبری نیز مدتها قبل مطلبی نوشتم که میتوانید اینجا بخوانید.
من به عنوان یک معلمِ تازهکار و کمتجربه، در سیستم مدیریت نیروی انسانی آموزش و پرورش خطری را حس کردم و سعی میکنم در این مطلب راجع به آن نکاتی عرض کنم. این خطر همان تبدیل شدن شغلِ حساس دبیری به شغلِ دومِ افراد است.
ابتدا اجازه دهید حسابی سرانگشتی داشته باشیم. هر دبیر موظف است ۲۴ ساعت در هفته تدریس داشته باشد و بیشتر از آن در اختیار خود اوست که تدریس کند یا نه و اگر تدریس کند، به عنوان ساعات حقالتدریس، مبلغی به او تخصیص داده میشود. ۲۴ ساعت یعنی سه روز کاری در هفته؛ از طرفی تدریس دبیران از ابتدای مهر آغاز میشود و تا پایان خرداد ادامه دارد. به عبارت بهتر با کسر تعطیلات تابستانی و نوروزی، هر دبیر در سال هشت ماه و پانزده روز کار میکند؛ یعنی حدود ۳۷ هفته و به قرار هر هفته سه روز، یعنی ۱۱۱ روز. اگر کارهای حاشیهای، نظیر مطالعه قبل از تدریس، طراحی سوال، تصحیح اوراق و… را به طور تخمینی ۳۰ روز کاری در نظر بگیریم، این عدد به ۱۴۱ روز میرسد. دقت بفرمایید! ۱۴۱ روز در سالِ ۳۶۵ روزی.
در مقام مقایسهای صرفاً کمّی (با تأکید بر این که حسابِ کیفیتِ کار و ساعات مفید کاری جداست) اگر بخواهیم روزهای کاری یک کارمند را محاسبه کنیم، بدین قرار میشود: هر کارمند هفتهای شش روز کاری دارد که در حدوداً ۵۳ هفته یک سال، میشود ۳۱۸ روز از ۳۶۵ روز
پس هر دبیر ۱۴۱ روز و هر کارمند ۳۱۸ روز در سال.
با مقایسه حقوق همکاران در سطوح مختلف؛ میتوان گفت در حال حاضر متوسط حقوق دبیران حدود ۱۰ میلیون تومان در ماه است. یعنی در ازای هر روز کاری (۱۲ روز در ماه) حدوداً ۸۵۰ هزارتومان. مشاهده میشود که در یک نگاه صرفاً کمّی، حقوق دبیران، با توجه به ساعات کاری آنها، آنقدرها هم بد نیست. لابد مسئولان ذیربط نیز با چنین حساب و کتابی به این نتیجه میرسند که بیشتر از این روا نیست حقوق معلمان افزایش یابد.
اما میدانید مشکل کار کجاست؟ مشکل دقیقاً آنجاست که به هر معلم سرِ ماه ده میلیون میدهند و به هر کارمند فرضاً ۲۰ میلیون تومان. ممکن است بگویید طبق حساب و کتاب همین مطلب، معلم به ازای روزهای کاریاش بسیار بیشتر از همان کارمند دستمزد میگیرد. بله همین طور است، اما زاویه دید ما و احتمالاً مسئولان اشتباه است. مسئله این است که در نهایت شغلِ ما دبیری است و سر ماه ده میلیون میگیریم. دقیقاً مثل کارگران روزمزدی که دستمزد یک روزشان بالاست اما همه روزهای یک ماه که سرِ کار نیستند؛ پس دستمزد ماهانه آنها بسیار پایین است. انگار روزهای خالی را گذاشتهاند که معلمان برای کسری درآمدشان بروند دنبال شغل دوم و چه بگویم از شغل دوم؟! سال به سال به تعداد معلمانی که از تدریس به صورت حق التدریس سر باز میزنند اضافه میشود، چرا؟ چون میخواهند بیشتر به شغل دومِ خود برسند؛ شغل دومی که اگر بیشتر از معلمی درآمد نداشته باشد، حتماً کمتر هم ندارد. راستش را بخواهید برای خیلیها کمکم شغلهای دوم به شغل اصلی تبدیل شده و دبیری شغل دومی است که باری به هر جهت از سر میگذرانند تا اسم معلمی و بیمهاش و آب باریکهاش برایشان باقی بماند. متأسفانه این مسئله، یعنی امکان داشتنِ شغل دوم یکی از انگیزههای اصلی دانشآموزانِ پسری است که میخواهند وارد دانشگاه فرهنگیان شوند. این را بارها از دانشآموزانم در سطوح مختلف شنیدهام که در کنار مزایای دیگر یکی از انگیزههای خود برای ورود به پیشه معلمی را امکان داشتن شغل دوم بیان میکنند که البته به خاطر امکان درآمد بیشتر برایشان، کمکم جای دبیری را به عنوان شغل اول خواهد گرفت.
بدیهی است که معلمانی بدون تمرکز روی این حرفه خطیر، وضعیت نظام آموزشی را بدتر از آن چه که هست خواهند کرد.
چاره چیست؟! من دقیقاً نمیتوانم چارهجویی کنم چون تخصصی در این زمینه ندارم. اما میتوانم چند پیشنهاد ارائه کنم:
- حقوق معلمان را افزایش دهید در ازای بالا بردن ساعات موظفی از ۲۴ ساعت در هفته به ۳۰ ساعت. یکبار این اتفاق افتاد و شرایط برای جبران کمبود نیروی انسانی و بالا بردن سطح معیشت معلمان بهبود یافت؛ اما متأسفانه ادامه پیدا نکرد.
- حقوق معلمان را افزایش دهید در ازای بالا بردن سطح علمی و فن تدریسشان در تابستان. ما دبیران باید تابستانها به طور اجباری، دقیق و با ارزیابیهای بسیار منصفانه، هر سال در بالا کشیدن سطح خود بکوشیم و از این بابت افزایش حقوق هم داشته باشیم. یعنی پول در مقابل کار. این مسئله با گذراندن ضمن خدمتهای مجازی کاملاً متفاوت است. (شرح ضمن خدمت گذراندن به شیوه فعلی، قصهای طنزآمیز است و در این مقال نمیگنجد)
- حقوق معلمان را افزایش دهید به تناسب موفقیتشان در پرورش شهروندانی با آگاهی مناسب در زمینههای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، دینی و… . نمیدانم با چه سنجهای میتوان این مسائل را سنجید، اما مطمئنم ارزیابیهایی مثل امتحان نهایی و… هیچ ربطی به این امور ندارند.
جمله آخر این که به نظرِ من معلمی باید یکی از سختترین، پرکارترین، تحت نظارتترین و البته پردرآمدترین شغلهای جامعه باشد که در حال حاضر هیچکدام از اینها نیست.
پی نوشت:
در تعاریف آموزش و پرورش، دبیر به معلمان حوزه های تخصصی در مدارس متوسطه اطلاق می شود و آموزگار به معلمان دوره ابتدایی؛ حساب آموزگاران و نیروهای ستادی (مدیران، معاونان و..) کمی متفاوت است و در این مطلب بیشتر شغل دبیری مد نظر است.
انتخاب تصویر خالی از نکته نیست.