خبرگزاری کرمان امین
پایگاه خبری اجتماعی و فرهنگی

بومی بودن یا نبودن؛ آیا مسئله این است؟!

[این مطلب پیش از این در هفته نامه فراز کویر چاپ شده است.]

کرمان امین-محسن قائمی؛ این روزها برخی سعی دارند «بردسیری بودن یا نبودن نماینده آینده حوزه انتخابی بردسیر و سیرجان» را در  محافل سیاسی ما برجسته جلوه دهند. در این نوشته ابتدا آنچه که در مسئله «بومی گزینی» در انتخابات پیش رو محل مناقشه است مطرح شده و بعد به‌طور کلی پیرامون اهمیت این مسئله نتیجه‌گیری شده است. وقتی نگارش این نوشته به پایان رسید متوجه شدم به نوعی از آخر به اول رسیده‌ام. یعنی پس از کلی صغری و کبری چیدن حرف اول را آخر زده‌ام؛ دیدم بد هم نیست! برای یک حرف ساده و روشن هم دلیل محکم داشته باشیم. امید که این نوشته به فهم بیشتر سیاسی اجتماعی‌مان منجر شود.

ابومی کیست؟

شاید قبل از جواب دادن به این سوال با خود بگویید: «چه سوال مسخره‌ای، خب معلوم است!» و بعد تعریف خود را از بومی بودن بیان کنید: «شخصی که در یک منطقه زاده شده بومی آن منطقه است» و یا «شخصی که در یک منطقه زندگی می‌کند» و یا…  اما کمی که دقت کنید متوجه می‌شوید رسیدن به یک تعریف مانع و جامع از «بومی بودن» آن قدرها هم ساده نیست. اجازه دهید به روشی دیگر بحث را پیش ببریم: من چند مصداق بومی بودن را در ادامه فهرست می‌کنم و شما خودتان قضاوت کنید کدام دسته بومی‌اند! برای اینکار شهروندان شهرستان خودمان را در همین مسئله انتخابات مثال می‌زنم که از اصل موضوع هم دور نباشیم فرض کنید افرادی از دسته‌های ذیل و با ادعای بومی بردسیر بودن کاندیدای انتخابات هفت اسفند شده‌اند و ما اگر داعیه این مسئله را داریم که فرد بومی برای انتخاب شایسته‌تر است طبیعتاً باید از بین آن‌ها بومی‌تر را انتخاب کنیم:

الف) فردی را فرض کنید که متولد شهر دیگری است به بیان دیگر شناسنامه‌اش صادره از جای دیگری است اما از همان اوایل به بردسیر آمده‌است؛ سال‌ها اینجا زندگی کرده‌، ازدواج کرده، بچه‌دار شده و به قول خودمان ریشه دوانده است. او پا به پای ما شیرینی و تلخی تاریخ معاصر بردسیر را لحظه به لحظه چشیده است اما در هرصورت او هم‌ریشه ما نیست. آباء و اجدادش بردسیری نیستند و خودش هم بچه بردسیر نیست. حالا کاندیدا است و ادعا می‌کند بومی است

ب) فردی را در نظر بگیرید که بردسیر به دنیا آمده از خاندان‌های اصیل بردسیر هم هست اما از همان کودکی از این شهر رفته و جای دیگر رشد کرده و از قضا پیشرفت کرده، درس خوانده، منصب‌دار شده و حالا برگشته و می‌خواهد نمایندگی مردم شهرش را بدست بیاورد و در واقع به شهرش ادای دین کند. او ریشه در این آب و خاک دارد شناسنامه بردسیری دارد و هرجا هم رفته به این موضوع افتخار کرده. اما همدرد این مردم نیست، با آن‌ها نفس نکشیده، یک دقیقه هم در این شهر زندگی نکرده  و در واقع سرمای بردسیر استخوان‌هایش را قلقلک نداده!

ج)‌ حالا باز هم فردی را در نظر بگیرید که همشهری نیست، اما مثلا از ده سال پیش در این شهر رئیس فلان اداره بوده، در حد عالی در آن اداره فعالیت داشته و شهر را از آن نظر تکان مثبت و اساسی داده. محبوبیت دارد و ادعا می‌کند ده سال زندگی در بردسیر و چشیدن سختی‌ها و آسانی‌ها برای اثبات برادری‌اش کافی است. شما چه فکر می‌کنید؟ آیا او را باید بومی به حساب بیاوریم و یا مثلا فکر کنیم که او هم مانند برخی رؤسای پیشین، شهرمان را سکوی پرتاب خود دیده و حالا وقت پرکشیدنش فرارسیده؟

د)‌ حالا یک بردسیری اصیل دیگر را فرض کنید. این شهروند محترم زاده بردسیر است در اینجا نفس کشیده و رشد کرده فعالیت سیاسی و اجتماعی کرده و منصب‌دار است. اما… اما همین که به قول معروف سری تو سرها در آورده خانه و کاشانه را بار کرده و رفته به یک محیط بزرگتر، مثلا کرمان. او هر روز حاضر است ۶۰ کیلومتر را دوبار بپیماید و به بردسیر و محل کارش برسد. اما حاضر نیست بچه‌هایش در مدارس بردسیر درس بخوانند. حاضر نیست در بردسیر بماند و بچشد که سینما نرفتن، شهربازی نداشتن، حسرت استخر داشتن، مدرسه بی‌کیفیت داشتن و… چه مزه‌ای است. او بردسیری اصیلی است که اینجا زحمت می‌کشد اما همدرد نیست. به‌راستی آیا او می‌تواند یک کاندیدای بومی محسوب شود؟!

می‌توان سوال بومی بودن یا نبودن را برای بسیاری اشخاص فرضی با موقعیت‌های فرضی دیگر تکرار کرد. اما به نظر می‌رسد همین چند مثال برای به چالش کشیدن مفهوم «بومی» حداقل در این برهه و موقعیت، کافی باشد. شاید ما به این نتیجه رسیده‌ایم که هرکدام از این افراد به نوعی بومی‌اند بلافاصله سوال پیش می‌آید که چه کسی بومی‌تر است؟! یعنی چه کسی برای انتخاب محق‌تر است؟!

۲- چه کسی «بومی‌تر» است؟

فراموش نکنیم همه افراد مثال زده شده در بالا بومی بودن را اصلی‌ترین ویژگی خود بیان می‌کنند و ما هم که بومی بودن را اصلی‌ترین ویژگی کاندیدای مورد نظرمان قرار داده‌ایم. مجبوریم آن‌ها را رتبه‌بندی کنیم! آیا بومی بودن به سال‌های زندگی در شهرمان است؟ یا به محل صدور شناسنامه آن فرد؟ یا به محل سکونت آن فرد؟ یا به فعالیت‌های آن فرد در شهرمان؟ اصلاً بیایید این چالش را کنار بگذاریم؛ فرض کنید این مسئله بزرگ با پیدا شدن فردی که در همه این ویژگی‌ها از همه سرتر است حل شود و ما در یک کشف تاریخی بومی‌ترین فرد ممکن را می‌یابیم؛ یعنی کسی که متولد بردسیر است، عمری در این شهرستان زندگی کرده، سالی یکبار هم پایش را بیرون از شهر نمی‌گذارد و فعالیت شهری هم زیاد داشته. پس بومی دو آتیشه مورد نظر ما پیدا شد حالا اساسی‌ترین سوال نمایان می‌شود: آیا همین بومی بودن کافی است؟ قبل از پاسخ دادن به این سوال، اجازه بدهید چند قدم به عقب برویم و اصلا ببینیم ماجرای اهمیت پیدا کردن قضیه «بومی بودن یا نبودن» نماینده شهرمان از کجا آب می‌خورد؟!

۳- آب خوردگی قضیه

بسیار ساده است؛ برای ما بردسیری‌ها بومی بودن بخاطر  این برجسته شده که با یک شهرستان دیگر نماینده مشترک داریم. (حتما توجه کرده‌اید که یکی از نمایندگان کنونی حوزه کرمان و راور بومی شهر ماست و شاید بسیار کم هستند کرمانی‌های حتی مخالف با دکتر زاهدی که بومی نبودنش را دلیل اصلح نبودنش بدانند) از قضای روزگار شهرستان هم‌حوزه ما در قریب به اتفاق معیارهای سیاسی و اجتماعی از ما توسعه‌یافته تر است: جمعیت بیشتری دارد، زیرساخت‌های فرهنگی، اجتماعی و امکانات رفاهی بیشتری دارد، منابع اقتصادی بسیار قدرتمندانه‌تری دارد. موقعیت جغرافیایی استراتژیکی‌تری دارد و… . از این رو قریب به اتفاق نمایندگان مشترک دو شهرستان در ادوار گذشته بومی آن شهر بوده‌اند و ما بردسیری‌ها هم احتمال داد‌ه‌ایم ماجرای پیشرفت آن شهرستان از همین غیر بومی بودن نماینده ما و بومی بودن نماینده آن‌ها آب می‌خورد و در بستر همین فرض بود که در یک حرکت عجیب و غریب در دوره پیشین جریانی در شهرمان راه افتاد به نام «استقلال بردسیر». پیش از آن‌که به بحث استقلال بپردازیم تکرار می‌کنم که اشتراک حوزه نمایندگی شهرستان ما مهم‌ترین دلیلی است که ما را وادار کرده به بومی بودن نماینده شهرمان اهمیت بیشتری بدهیم. پس اگر ما حوزه مستقلی داشتیم  بومی بودن به خودی خود نمی‌توانست از معیارهای درجه اول انتخاب نماینده برای شهرمان باشد و این مسئله کاملا بدیهی است.

۴- حمله حمله، ای استقلال…

اصلا بیایید به ریشه پیدایش و قدرت‌گیری بحث «استقلال بردسیر» در دوره گذشته فکر نکنیم و فقط به این فکر کنیم که چرا از گوگل استفاده نکردیم؟! تعجب نکنید ربط این دو مقوله در این است که مسئله استقلال حوزه نمایندگی بردسیر ارتباط مستقیم دارد به اصل شصت و چهار قانون اساسی کشور. در نسخه سابق این اصل صراحتا برای افزایش تعداد نمایندگان آورده شده بود: «پس‏ از هر ده‏ سال‏ در صورت‏ زیاد شدن‏ جمعیت‏ کشور در هر حوزه‏ انتخابی‏ به‏ نسبت‏ هر یکصد و پنجاه‏ هزار نفر یک‏ نماینده‏ اضافه‏ می‏ شود» اگر این اصل به همین شکل پا برجا بود دیگر جای هیچ صحبتی باقی نمی‌گذاشت اما در نسخه جدید این اصل بدون در نظر گرفتن تعداد خاص جمعیت، حداقل سه شاخص اساسی برای افزایش نمایندگان آورده شده است: «پس‏ از هر ده‏ سال‏، با در نظر گرفتن‏ عوامل‏ انسانی‏، سیاسی‏، جغرافیایی‏ و نظایر آن‌ها حداکثر بیست‏ نفر نماینده‏ می‏‌تواند اضافه‏ شود» در نگاه اول این اصل برای «استقلالی‌های بردسیر» امیدوار کننده به نظر می‌رسد اما باید در نظر بگیریم که از آخرین افزایش نمایندگان یعنی از سال ۱۳۷۸تاکنون سه شاخص اصلی مطرح شده در شهرمان چقدر پیشرفت داشته است؟! بررسی آماری این شاخص‌ها خارج از محدوده بحث ماست اما فقط بد نیست بدانیم براساس اطلاعات پایگاه رسمی مرکز آمار ایران، جمعیت شهرستان‌مان در سال هفتاد و پنج ۶۵۷۴۵ نفر، در سال هشتاد و پنج  ۸۹۲۶۵ نفر و در سال نود  ۷۳۷۳۸ بوده است. یعنی از سال ۷۵ تا ۹۰ (یعنی همان سال انتخابات مجلس نهم و همه گیر شدن تب استقلال بردسیر)، طی ۱۵ سال تنها ۷۹۹۳ نفر به جمعیت‌مان اضافه شده است (و البته سیر نزولی جمعیت از ۸۵ تا ۹۰ قابل تأمل است). با این توضیح باید انصاف داد که خواست استقلال در آن بازه زمانی و حتی امروز، یک خواست معقولانه و طبیعی نبوده و نیست و منع قانونی بزرگی بر سر تحقق این درخواست وجود داشته و دارد. این نتیجه را می‌شد با نیم ساعت جستجو در اینترنت به وسیله گوگل بدست آورد و این‌گونه در دوره قبل با احساسات مردم بازی نکرد و اجازه داد مردم با همان یک رأی خود، تأثیر حقیقی‌شان را در انتخاب نماینده‌ شهرشان بگذارند. با این تفاسیر ما علی الحساب باید با مشترک بودن حوزه انتخابی‌مان کنار بیاییم. حالا برگردیم بر سر موضوع اصلی این نوشته، یعنی بررسی ویژگی بومی بودن نماینده شهرمان بردسیر. به بیان دقیق‌تر، بپردازیم به میزان اهمیت بردسیری بودن یا نبودن نماینده انتخابی مردم بردسیر و سیرجان!

۵- بومی بودن یا نبون، آیا مسئله این است؟

حالا رسیده‌ایم به یک قدم قبل از آغاز بحث. یعنی قبل از آن‌که به مناقشه چه کسی بومی و چه کسی بومی‌تر است بپردازیم، باید ببینیم اصلاً بومی بودن تا چه میزان یک شاخص انتخاب مهم به حساب می‌آید. بیایید از زبان مقام معظم رهبری اهم ویژگی‌های یک نماینده اصلح را بشنویم، به این چند نقل قول توجه کنید: «نماینده مجلس باید، بهترین از لحاظ ایمان، بهترین از لحاظ اخلاص و امانت، بهترین از لحاظ دیندارى و آمادگى براى حضور در میدان هاى انقلاب، دردشناس‏ترین و دردمندترین نسبت به نیازهاى مردم باشند.» همچنین «وعده‌های غیر عملی ملاک نیست. من با خود نماینده‏‌هاى محترم در دوره‌‏هاى مختلف وقتى مواجه شدم، به این‌ها گفتم: آقایان و خانم‌هاى نماینده! وظیفه نماینده این نیست که وعده عمرانى و فلان پروژه، فلان کار را در منطقه انتخابى خود به مردم بدهد؛ این‌ها کار اجرایى است، کار دولت است. وظیفه نماینده این است که بتواند قانون مورد نیاز کشور را پیدا کند» و نیز «تخصص نیز امرى لازم است و ما امروز متخصص کم نداریم، اما ملت هوشیار ایران باید دقت کند که در میان همین متخصصان، متدین ها را انتخاب کند؛ زیرا دین و تدین مانع وابستگى مى‌شود و اگر دیندارى نباشد وابستگى آسان مى‏شود.» شما می‌توانید در خلال صحبت‌های ایشان در طول سالیان، معیارهای دیگری نیز برای تشخیص نماینده اصلح بیابید اما اگر فقط همین سه نقل قول را در نظر بگیریم حداقل معیارهای ذیل بدست می‌آید: ۱٫ مومن و متعهد ۲٫ متخصص ۳٫ آشنا به امور مردم ۴٫ آشنا به وظایف نمایندگان مجلس. حالا شاخص مورد بحث این نوشته را در کنار این چهار شاخص قرار دهیم و با عقل و وجدان خودمان آن‌ها را اولویت‌بندی کنیم: آیا بومی بودن منهای یکی از شاخص‌های بالا و ده‌ها ویژگی مهم دیگر می‌تواند دردی از مردم این شهر را دوا کند؟! آیا شخصی بدون حداقل تجربه‌های مدیریتی مهم استانی و یا حتی شهرستانی، بدون درک صحیح فضای امروز مجلس، بدون درک صحیح سیاست‌های روز نظام، حتی بدون درک چگونگی مطالبه‌گری از دولت برای مردم حوزه انتخابی‌اش، می‌تواند به صرف بومی بودن گرهی بگشاید؟! آن هم بومی بودنی که به خودی خود محل مناقشه است و ما بعضاً در فضای مجازی بداخلاقی‌های میان همشهریان‌مان می‌بینیم که گویی هرکه بردسیری نیست دشمن بردسیری است! حالا از مسئول گرفته تا شهروند عادی. این از آن لبه‌های باریکی است که بزرگانی که بر طبل اهمیت بومی بودن نماینده شهر می‌کوبند باید در نظر داشته باشند.

۶- یک پیشنهاد ساده

از نگاه نگارنده این سطور و با توجه به آنچه که در بالا گفته شد، شاخص بومی بودن وقتی اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند که شما در انتخاب میان دو کاندیدای مومنِ متخصصِ آشنا به امورِ انقلابی دچار تردید باشید، به بیان دیگر، ببینید دو یا چند کاندیدا از نظر داشتن معیارهای مهم اصلح بودن در یک سطح قرار گرفته‌اند، آن وقت است که می‌توان از بومی بودن یکی از آن‌ها به عنوان راهگشای مسئله یاد کرد و به او به خاطر اینکه بومی بودنش احتمالاً (و نه قطعاً) باعث می‌شود انرژی بیشتری در انجام وظایفش در قبال مردم حوزه انتخابی‌اش صرف کند اطمینان بیشتری کرد؛ همین و نه بیشتر. امید که این دوره این مقوله باعث نشود که جریان جدید و بی‌اساسی میان همشهریان رشد پیدا کند و باز رأی بردسیر همچون دوره قبل از تأثیرگذاری حداکثری خود دور شود و امید که در این دوره به دور از هیجان و احساسات، هوشیارانه شایسته‌ترین را انتخاب کنیم، شایسته‌ترینی که معیارهای اصلی یک نماینده اصلح را داشته باشد.

یادداشت‌:

برای اطلاع از آمارهای ارائه شده می‌توانید به www.amar.org.ir و برای منابع نقل قول‌های رهبری به  http://shabestarnews.ir مراجعه کنید.