به کی رأی میدهی؟
به استقبال انتخابات اسفند 98
کرمان امین-محسن قائمی؛ چند روز پیش بین من و یک مادرِ مسن، این دیالوگها رد و بدل شد:
مادرِ مسن: به کی رأی میدهی؟
من: هنوز که زوده!
مادر: حسنی یا حسینپور؟
من: حسینی یا حسنپور!
مادر: ها، همینا! دیروز تو دعا، خونه همسایه دو تا زن از سیرجون اومده بودن میگفتن: خانما! شما جوون دارین، گول نخورین به …… رأی بدین (سانسور اسم کاندیدا کار من است نه آن مادر)
تبلیغ آن خانمها در مراسم زنانه دعا و پرسش ساده اما اساسی آن مادرِ مسن مرا به فکر انداخت؛ به راستی قرار است به چه کسی رأی دهیم؟! پرسش دقیقتر این است: چه معیاری برای رأی دادن وجود دارد؟! چه وعده انتخاباتی میتواند ما را مجاب کند به یک کاندیدا رأی دهیم؟
اشتباه بزرگ نظام آموزشی ما در این سالها این بوده که جدای از شعار دادنها، هیچ کوشش کارآمدی در جهت حساس کردن نسلهامان به منفعت عمومی انجام نداده است. همین باعث شده ما پرورش یافتگان این نظامِ آموزشی، همواره دنبال کسی یا کسانی بگردیم که منفعت شخصی ما را تأمین میکنند. هنوز هیچی نشده گمانهزنی میکنیم که چه کاندیدایی شانس بیشتری دارد تا برایش مراسم و میتینگ بگذاریم؛ وعده شغل و وام و سایر امتیازها، مهمترین حربه کاندیداها شده است؛ و البته متأسفانه کار تا جایی پیش رفته که برخیها رأیشان را با پولِ نقد و شام و کارت شارژ هم عوض میکنند. اگر معیارمان منفعت شخصیمان باشد دیگر نباید توقع داشته باشیم مجلسمان در رأس امور باشد؛ تصمیمگیر و قانونگذار باشد، حقطلب و آگاه به مسائل باشد. نمایندهای که با وعده شغل و وام به مجلس میرود، تازه اگر خیلی شیرپاک خورده و وفادار باشد، تمام همتش میشود لابی کردن با دولتیان تا بتواند در حوزهاش کار و وام جور کند و چهار سال بعد دوباره بتواند رأی بیاورد. مطمئن باشید با این معیارها، حالا حالاها همین آش است و همین کاسه؛
انتخاب با معیارِ منفعت شخصی، نتیجهاش میشود این که، نود نماینده فعلی، غالباً با اتهام فسادِ مالی رد صلاحیت شوند، یعنی بیش از یک سوم قانونگذارانِ این مملکت حداقل چهارسال جایشان در مجلس نبوده و روی آن صندلیهای نرم نشستهاند و احتمالاً لقمههای چرب گرفتهاند. بماند که شوارای نگهبانی میگوید اینها فاسدند که خود چهارسال پیش تأییدشان کرده است.
بهتر است از کاندیداهامان به جای پرسیدن سوالاتی مبتنی بر منفعتهای شخصیمان، نظرشان را درباره FATF و CFT بپرسیم و دلیل منطقیشان برای مخالفت یا موافقت. بپرسیم برای نهادهای قانونگذاری که موازی با مجلس حرکت میکنند چه اندیشهای دارند؟ بپرسیم اگر نماینده شوند کدام کمیسیون را برمیگزینند و چرا؟ برای بازگرداندن مجلس به جایگاه حقیقیاش، برای مبارزه با فساد اداری و ویژهخواری، برای برقراری شایستهسالای، برای تحول در نظام آموزشی ناکارآمد، برای شکستن انحصارطلبی تلویزیون، برای جوانگرایی در سطوح بالای مدیریتی و… چه طرح و برنامههایی دارند؟
اگر دنبال مملکتی خوب هستیم که همه قشرها بتوانند در آن با آرامش زندگی کنند، باید کسی را پیدا کنیم که بتواند به این سوالها پاسخ درستی بدهد؛ اما اگر وام و شغل برایمان از درست شدن مملکت مهمتر است و گمان میکنیم با حقوق دو میلیونی در میان تورم چهل درصدی و اختلاس چند هزار میلیاردی، میتوان در آرامش زندگی کرد، پس بگرد تا بگردیم.
با خود فکر میکنم اینها را با چه انگیزهای مینویسم؟ آیا آن مادر مسن و آن مادرهای مسن رسانه میخوانند؟! شما که میخوانید اگر موافق این حرفها هستید دایره اطرافیان خود را آگاه کنید؛ این روزها در نزدِ مسئولینِ شهرمان که رسانهها در نازلترین درجه اهمیتشان قرار دارند و هر تلاش رسانهای بیفایده به نظر میرسد؛ اما باید تلاش کرد، آدمی به امید زنده است.
درود بر حسن پور