یادی از استاد دکتر برومند سعید

یادی از استاد دکتر برومند سعید به همراه بازنشر یک مقاله از ایشان

کرمان امین – محسن قائمی؛ مدتی پیش دانشگاه آزاد اسلامی واحد بردسیر کار بسیار ارزشمندی انجام داد؛ کاری از آن دست کارها که از سوی جامعه‌ی علمی و فرهنگی، به ویژه جامعه‌ی علمی و فرهنگی دانشگاهی شهرمان، بسیار به ندرت شاهد آن بوده‌ایم.

دانشگاه آزاد ویژه‌نامه‌ای با موضوع «مروری بر خاطرات علمی و فرهنگی زنده‌یاد دکتر جواد برومند سعید» منتشر کرد تا پس از گذشت یازده سال از مرگ آن بزرگ‌مرد، بار دیگر یاد و خاطره‌اش در ذهن اهالی فرهنگ این مرز و بوم زنده شود. هرچند جایگاه علمی و فرهنگی دکتر برومند سعید و خدمات ارزنده و ماندگار وی به فرهنگ شهرستان بردسیر ایجاب می‌کرد و می‌کند که بسیار پربارتر و برجسته‌تر به ابعاد شخصیتی وی پرداخته شود، اما همین که دانشگاه آزاد نشان داد زحمات آن مرد را در جهت تأسیس واحد بردسیر و مدت‌ها تدریس در آن واحد، فراموش نکرده است، جای تشکر و قدردانی دارد؛ امیدواریم با برنامه‌ریزی، تلاش و پیگیری بیشتر، شاهد آن باشیم که به زودی بزرگداشت این مرد خستگی‌ناپذیر عرصه ادب و فرهنگ ایران، در دانشگاه آزاد واحد بردسیر و با ابعادی کشوری برگزار شود.

نوشته ای از استاد

در این نوشته بنا به پاسداشت جایگاه ادبی والای دکتر برومند سعید، یکی از مقالات علمی ایشان،که در مجله چیستا به چاپ رسیده است، خدمتتان ارائه می‌شود. هرچند این مقاله کاملاً تخصصی است و ممکن است از حوصله برخی خوانندگان خارج باشد، اما نکته‌هایی در آن است که توجه به آن را جذاب خواهد کرد. نخست آن‌که با دقت در مقاله، وسعت نظر، فراگیر بودن تحقیق، استفاده از منابع بسیار، تسلط بر موضوع و برخی دیگر از ویژگی‌های برجسته آن استاد فقید، مخاطب را شگفت‌زده خواهد کرد.

این مقاله از سلسله مقالاتی انتخاب شده است که دکتر برومند سعید تحت عنوان «بررسی چند واژه فارسی» در مجله چیستا به چاپ می‌رساندند. مرحوم استاد، با دقت نظر بسیار بالا، واژه‌ای را در فارسی معرفی می‌کردند و سپس واژه‌هایی را که بر سر ریشه و اصل آن‌ها در فارسی اختلاف نظر هست و می‌توانند با واژه معرفی شده ارتباط داشته باشند، توضیح می‌دادند. دقت فرمایید که استاد با این کار به نقد و تصحیح تحقیقات بزرگانی چون دهخدا، معین و دیگران می‌پرداختند که بسیار بسیار کار حساس، مهم و بزرگی است.

دکتر برومندسعید  برای اثبات نظریه بدیع خود درباره واژه‌ها، از هر امکانی استفاده کرده است از کاربرد آن واژه در زبان‌های دیگر گرفته تا کاربرد آن در گویش‌های فارسی. جالب آن‌که درجای‌جای این سلسله مقالات، استاد از واژه‌های مورد استفاده در گویش بردسیر نیز بهره گرفته‌اند که برای ما بسیار لذت‌بخش و ستودنی است.

در مقاله‌ای که در ادامه خواهد آمد و البته اندکی تخلیص و تصرف شده است، استاد برومند سعید واژه کهن «کَپ» را معرفی کرده‌اند و سپس به بررسی چند واژه مربوط به آن پرداخته‌اند تا گره از برخی اختلاف نظرها درباره آن‌ها گشوده شود. یادشان گرمای و روح‌شان غرق رحمت الهی باد.

بررسی چند واژه فارسی:

KAP

واژه‌ kap در ساخت بسیاری از واژه‌های فارسی به کار رفته است و معنی «گرفتن»، «بند کردن»، «پوشاندن» و «پنهان کردن» از آن واژه استنباط می‌شود. همچنین به صورت KAPS با پسوند (S) در تعداد واژه‌های دیگری به کار رفته است که از آن‌ها نیز همین معنی را می‌توان تشخیص داد.

بنابراین بسیاری از واژه‌هایی که در زبان فارسی هویت آن‌ها نامعلوم است، می‌توان ریشه و ساخت آن‌ها را با توجه به این واژه‌ی پیشنهادی روشن کرد از این قرار:

کپیدن

این فعل را برهان قاطع به معنی ربودن داده است. ناظم‌الاطبا به معانی دزدیدن و گرفتن داده است: در خون جگر بسی تپیدم/ تا بوسه‌ای از لبش کپیدم

قاپیدن

این واژه را دکتر معین از «قاپ» ترکی می‌داند به معنی ربودن و گرفتن به جلدی. اما این واژه می‌تواند صورت دیگری از کپیدن به معنی ربودن و گرفتن باشد. بدین نحو که از ریشه «کپ» می‌توان «کاپ» ساخت مانند «مَر» که می‌شود «مار» و تبدیل «ک» به «ق» در زبان فارسی زیاد دیده شده است. آن‌گاه مصدر دوم از کپ می‌شود قاپیدن. بنابراین این فعل می‌تواند فارسی باشد. در زبان‌های هم‌خانواده فارسی نیز این ریشه به همین معانی وجود دارد در زبان انگلیسی Capture در آلمانی Kapern در فرانسه Capturer در ایتالیایی Cattura. در لاتین Capere در اسپانیولی Captura.

کفن

واژه کفن در زبان عربی ریشه‌ای در معانی یاد شده در بالا ندارد و مشتقات صرفی هم از آن دیده نشد. لغت‌نامه دهخدا برای این ریشه، معانی رشتن، غذای بی‌نمک و لباس مرده را داده است. دور بودن معانی این ریشه از یکدیگر نشان‌گر جدا بودن منشاء این واژه‌هاست. احتمال می‌رود هر یک از این ریشه‌ها از زبان یا گویش منطقه‌ای خاص در ردیف واژگان عربی جمع‌آوری شده باشد. بدین سبب محتمل است واژه کفن به معنی لباس مرده از زبان فارسی معرب شده باشد، آن‌چه که این حدس را تقویت می‌کند این است که واژه کفن با این‌که ضرورت داشته در قرآن مجید به کار نرفته است.

قبا

این واژه را بعضی واژه‌نامه‌ها عربی می‌دانند. آقای دکتر معین در حاشیه برهان قاطع تصریح می‌کند که عربی است و جمع آن «القبیه» است. لغت‌نامه دهخدا آن را معرب Kabaai به معنی جامه شب، گرفته شده از زبان هلندی می‌داند. فرهنگ البسه مسلمانان می‌نویسد: قبا لباس روی مردانه که ایرانیان می‌پوشیده‌اند، بعدها صفت اسلامی پیدا کرده است. در تأیید نظر اخیر دلایل دیگری نیز می‌توان ارائه کرد: قباچه: به معنی نوعی کلاه از برای دفع سرما پوشند، این واژه نیز از همین ریشه است و معنی پوشش هم می‌دهد. قبایه واژه‌ دیگری است که در گویش‌های اطراف کرمان به معنی کهنه و پوشش است که برای قنداق بچه‌ها به کار می‌رود. امروز واژه‌ «پوشک» را معادل آن وضع کرده‌اند. بنابراین قبا اگر جامه ایرانی باشد واژه‌ آن هم باید فارسی باشد و اشتقاق آن از ریشه‌ Kap با نقش معنایی آن تطبیق می‌کند.

قواره

این واژه نیز از ریشه‌ی Kap به معنی پوشش مشتق شده است و معنی «واحد پوشش» از آن استنباط می‌شود. واژه‌نامه‌ها نیز معنی‌ای که بر آن نوشته‌اند نزدیک به همین معنی است. فرهنگ دکتر معین می‌نویسد: «واحد مقیاس برای بخش پارچه».

خفتان

صورت دیگر این واژه خفدان است. این نیز از همین ریشه و به معنی نوعی پوشش جنگی است. این واژه در انگلیسی، Caften در روسی Kaftan در فرانسه به صورت Caftan و caftan وجود دارد و در ترکی به صورت خفقان آمده است. می‌تواند از ریشه‌ی Kap-tan ساخته شده باشد؛ تبدیل «ک» به «خ» در زبان فارسی فراوان دیده می‌شود مانند: کندک=خندق

قفس

آن طور که برهان قاطع زیر این واژه می‌نویسد: «آن‌جایی باشد شبکه‌دار که از چوب و برنج و امثال آن بافند و جانوران و پرنده‌ی وحشی در آن کنند و معرب آن قفص باشد» آقای تقی‌زاده در مجله یادگار این واژه را از اصل یونانی Kafsa و لاتینی Capsa می‌داند. ادی شیر مؤلف کتاب تفسیر‌الالفاظ فی الغه العربیه این کلمه را آرامی‌الاصل از ریشه‌ای به معنی ذخیره و حبس و قبض و پنهان کردن می‌داند. در کتاب المعرب آمده است که این کلمه عربی صحیح است. اما به هر حال این واژه از ریشه‌ KAP هند و اروپایی و مشترک میان همه‌ زبان‌های این خانواده است؛ هر کلمه‌ای که از این اصل گرفته شده باشد، برای آن زبان اصل است و نمی‌توان آن را به یونانی یا لاتینی یا زبانی دیگر نسبت داد، این واژه ریشه‌ آن در همه‌ی زبان‌های هند و اروپایی مشترک است.

کفش

واژه‌ دیگری که می‌تواند از ریشه‌ی Kap به معنی پوشیدن بازیابی کرد «کفش» KAP-S است. جوالیقی این واژه را فارسی و معرب آن را قفش و اصل فارسی آن را کفچ می‌داند. ادی شیر معرب کفش را خفت می‌داند و دلیل آن را سبکی آن معرفی می‌کند و صورت‌های معرب دیگر آن را قفش و کوث می‌داند. کوث نیز می‌تواند موجه باشد چرا که «ف» به «و» در زبان فارسی تبدیل می‌شود، مانند: کوش و کوتر= کفش و کفتر.

کپر

Kap-ar این واژه به معنی پوشش و آلاچیقی است که از بوته و شاخه‌های درختان و چیزهای دیگر ساخته می‌شود. این واژه در گویش بردسیر کرمان به صورت کوار به کار می‌رود.

کبره

این واژه نیز مفهوم پوشش را دارد و آن‌طور که فرهنگ‌ها نوشته‌اند پوسته‌ نازکی است که روی زخم می‌بندد یا لخته خونی که روی زخم منعقد می‌شود. پوست کف دست یا جای دیگر که به سبب بسیاری کار و تماس با اشیا، کلفت شود. در گویش بردسیر کرمان کَفنه Kafne گویند که آن نیز از همین ریشه Kap به معنی پوشیدن اشتقاق یافته است؛ در لهجه‌ خراسان کبره به کار می‌رود و در لهجه لار کوره گویند.

 

*این نوشته پیش از این یکبار در هفته نامه گوارا به چاپ رسیده است.

دانشگاه آزاد بردسیردکتر برومند سعیدکپ
Comments (0)
Add Comment