دهه آخر اردیبهشت، دو رویداد فرهنگی و هنری در بردسیر رخ داد: اول جشنی که شهرداری و شورای شهر به مناسبت میلاد امام رضا (ع) ترتیب داده بودند و نقطه عطفش حضور استندآپ کمدیَن مشهور کشور «حسن ریوندی» بود و دوم مراسم «برگ سبز ۲» که به دستاوردهای آموزشگاه موسیقی «زخمه» میپرداخت و حدود پنجاه نوازنده در ردههای سنی مختلف، عمدتاً در حوزه موسیقی سنتی هنرنمایی کردند. به این بهانه، دو نکته که به نظر قابل تأمل هستند، عرض میشود.
۱- مخاطب اولین مسئله بیشتر اعضای محترم شورای شهر هستند. این که شورای شهر نگاه مثبتی به رویدادهای فرهنگی و هنری در سطح شهر دارد بسیار مغتنم و قابل ستایش است؛ اما باید توجه داشت که هدفگذاری دقیقتر، کارآمدی زحمات و هزینهها را ارتقا خواهد داد؛ توضیح اینکه حضور حسن ریوندی و اساساً مراسم سلبریتیمحور به خودی خود برای عموم مردم جذاب است و حاضرند در این رابطه وقت و هزینه صرف کنند. با توجه به اینکه این قبیل مراسم بیشتر تفریحمحور هستند (و این اصلاً نکته بدی نیست) به نظر میرسد تقبل هزینههای بالا به خاطر این مسائل توجیه مناسبی ندارد؛ ارائه ریوندی در دو شهر مجاور (کرمان و سیرجان) با بلیت سیصد و چهارصد هزارتومان برگزار شده و در شهر ما سی هزارتومان. البته که در آن شهرها مکان مراسم، استانداردتر و بهتر است اما من بعید میدانم ریوندی در دستمزدش این مسئله را لحاظ کرده باشد و مثلاً اگر حق الزحمهاش در کرمان برای یک شب چهارصد میلیون تومان بوده در بردسیر سی میلیون تومان گرفته باشد. نتیجتاً این مابهالتفاوت را شهرداری پرداخته که رقم قابل توجهی نیز هست.
سخن این است که پرداخت این چنین یارانهای برای برنامهای که به خودی خود مخاطب جذب میکند و کاملاً هم تفریحمحور است؛ کمی نیاز به بررسی بیشتر دارد. مثلاً این مسئله که ما در بردسیر سالنی آبرومند با ظرفیت دو سه هزار نفر نداریم که ریوندی آنجا مراسم برگزار کند و یا بتوانیم مسابقات فوتسالمان را با حضور تماشگر آنجا داشته باشیم خود مؤید این است که هدفهای مهمتر و اولویتدارتری برای هزینهکَرد وجود دارد. چرا نباید نهادهای مرتبط امور اجتماعی، ورزشی، فرهنگی و هنری شهرمان پای کار بیایند و برای ساخت چنین سالنِ چندمنظورهای همکاری کنند؟
بر همین اساس که ضروریات روی زمین مانده بسیاری در حوزههای فرهنگی و هنری وجود دارد؛ شاید بهتر این بود به جای یارانه نود درصدی برای بلیت ریوندی، به طور مثال پنجاه درصد هزینه را شهرداری متقبل میشد و اگر بهای واقعی بلیت (مثل شهرستان سیرجان) سیصدهزارتومان بوده، در بردسیر صد و پنجاه هزارتومان باشد و نه سی هزارتومان، این گونه آن مؤسسهای که متولی مراسم بوده است، (طیعتا و به طور قانونی خود شهرداری نباید رأسا اقدام کرده باشد) نیز کمکم میآموزد چگونه از این نوع مراسم بتواند به سوددهی برسد و روی پای خودش بایستد. مردم نیز عادت میکنند که در سبد هزینههای خانوارشان، بخشی را به مسائل فرهنگی و هنری اختصاص دهند.
ای کاش کمیسیون فرهنگی شورای شهر برای تصویب امور مربوط، از مشورت با چند منتخبِ معتمد بهره میبرد، تا در این وانفسای اقتصادی، هزینهها هدفمندتر انجام میشد؛ البته که در امور دیگر مثل شهرسازی، فضای سبز، زیباسازی و… نیز چنین شوراهای مشورتیای میتوانند کمکحال باشند.
۲- ارائه آموزشگاه موسیقی زخمه، کاری نیک و ستودنی بود. با توجه به شناخت من از مسئول محترم آموزشگاه زخمه، جناب حسین اناری، چنین کیفیتی از برنامه قابل انتظار بود؛ چرا که او به راستی در بحث کیفیت، وسواس و دغدغه دارد؛ به مخاطبش احترام میگذارد و از همین بابت است که برای بحث صدابرداری و سیستم صوت، هزینه بالایی را متحمل شد و البته نتیجه عالی هم داشت.
انصافاً با زحمات آموزشگاههای موسیقی بردسیر، در بحث موسیقی، استعدادهای نابی در شهرستان پرورش یافتهاند و قطعاً آینده بردسیر به ویژه در موسیقی سنتی آینده روشنی خواهد بود. مسئلهای که در اغلب شاخههای هنری شهر رخ نداده و خیلی کم به پرورش استعدادها پرداخته شده است.
ضمن عرض تبریک و خسته نباشید به جناب اناری و همکاران و همنوازانش در «برگ سبز ۲» یادآوری میکنم که آنها یک کنسرت استاندارد با یک گروه واحد به شهرستان بدهکار هستند. آن چه که در «برگ سبز ۲» دیدیم و شنیدیم در واقع کارنامه چند ساله «زخمه» بود که بسیار هم زیبا و دیدنی و قابل ستایش رخ داد؛ اما حساب کنسرتِ استاندارد موسیقی سنتی با حضور خوبانِ شهر در یک گروه واحد، جداست. ای کاش بشود که حتی تصورش نیز لذت بخش است.
جدای از همه مباحث ذکر شده، نفس رخ دادن دو اتفاق فرهنگی به طور همزمان در بردسیر مبارک است و جای تقدیر و عرض خسته نباشید به همه بانیان دارد.