خبرگزاری کرمان امین
پایگاه خبری اجتماعی و فرهنگی

چهار درسِ کوچک اما مهم از مدیریت گردشگری در اصفهان

زنبیل مدیریت گردشگری مان در در صف الگوبرداری از اصفهانی ها بگذاریم.

کرمان امین-محسن قائمی؛ هفته گذشته سفری به اصفهان داشتم؛ فارغ از لذتِ تماشا، این سفر درس‌های بزرگی برای من داشت؛ در این نوشته می‌خواهم از میان آن همه، چهار نمونه از نکاتی را که می‌شود در مدیریت گردشگری از اصفهانی‌ها الگوبرداری کرد، با شما به اشتراک بگذارم.

یک- در نزدیکی نقشِ جهان، درست وسط چهارباغ، محوطه‌ای را حصار شیشه‌ای کشیده بودند. کنجکاو به سمت آن کشیده شدم. باقیمانده یک بنای خشتی بود. البته باقیمانده که چه عرض شود؟! محوطه‌ای تقریباً صد متری با دیوارهای حدوداً هفتاد، هشتاد سانتی‌متری. وقتی از دوستان اصفهانی‌ام پرسیدم که این محوطه چیست؟ گفتند باقیمانده اثری باستانی است که هنگام طراحی و نقشه‌ریزی مترو پیدا شده و به خاطرش مترو را از سمتی دیگر کشیده‌اند. گمان کردم آثارِ به جا مانده از یک بنای چندین هزارساله است، چیزی شبیه تل ابلیس خودمان. این‌قدرها ارزشش بوده که نقشه مترو را تغییر دهند.

کاخ جهان نما

اما پس از تحقیقاتی مختصر، فهمیدم که اصل ماجرا این است که در هنگام مسیریابی متروی اصفهان، وقتی که مترو بنا بوده از چهارباغ و کنار نقشِ جهان بگذرد، میراث فرهنگی ابراز نگرانی می‌کند و مسئولان مربوط با میراث فرهنگی جلسه می‌گذارند و هیئت ناظر مشترکی تشکیل می‌شود و در ادامه همکاری‌ها، بقایای «کاخ جهان‌نما» یکی از کاخ‌های زمان صفوی که در دوره قاجار به عمد تخریب شده، یافت می‌شود و باقی ماجرا.

باورتان می‌شود؟! به خاطر صدمتر خشت و گل که ارتفاعش به یک متر هم نمی‌رسد و قدمتش به زور به سیصد یا چهارصد سال پیش می‌رسد نقشه مترو را جابه‌جا کرده‌اند. جدا از نام این اثر که در تاریخ و برخی سفرنامه‌ها آورده شده، دیگر هیچ چیزش بیشتر و با ارزش‌تر از خشت وگل‌های در حال تخریب کرمان و بردسیر خودمان نبود و نیست. خشت و گل‌هایی که قدمت دویست و سیصد سال دارند، بعضاً معماری گیرا و به دردبخور دارند و البته مترو هم قرار نیست از زیرشان بگذرد اما گذر ایام هر سال تعدادی از آنان را از ما می‌گیرد.

به راستی دلیل این همه وسواس اصفهانی‌ها به خفظ حداکثری آثارشان چیست؟!  به نظرم دلیل آن ساده است! اهمیت گردشگری و ترجیح آن به هر تجارت زیان‌آور، دودزا و سخت دیگری. جالب‌تر آن‌که این اثر باستانی در فهرست آثار ملی هم ثبت شده است.

دو-به چهل ستون رفتیم. بلیتش سه هزار تومان بود؛ وارد که شدیم دو نفر پشت میزی نشسته بودند و توجه ما را جلب کردند. آنان توضیح دادند که چهل ستون پر از نقاشی‌ها و نقاطی است که درک عظمت و زیبایی آن‌ها بدون راهنما امکان‌پذیر نیست. این جوانان اصفهانی یک نرم‌افزار راهنمای صوتی تهیه کرده‌ بودند که کنار هر نقطه‌ای از چهل‌ستون، توضیحات جالبی درباره آن محل، برای گردشگر ارائه می‌کرد.، یک گوشی و هندزفری در اختیار هر یک از ما گذاشتند و بابت این خدمت جالب توجه از هر نفرمان هفت هزارتومان هزینه دریافت کردند. البته این نرم‌افزار نسخه انگلیسی و عربی هم داشت که لابد از خارجی‌ها خیلی بیشتر از این می‌گرفتند.

همه می‌دانند گردشگری اشتغال‌زاست، اما اصفهانی‌ها بیشتر از همه می‌دانند. آن‌ها به فروش گز و مس و مینا قانع نشدند و از ذره‌ذره پتانسیل‌های گردشگری برای کسب درآمد استفاده می‌کنند.

سه- باز هم چهل ستون. در انتهای این کاخ زیبا دو سر در با معماری زیبا و کاشی‌کاری وجود داشت. گمان کردم این کاخ از آن طرف نیز در داشته و حالا مسدود کرده‌اند؛ اما نزدیک‌تر که رفتم متوجه شدم این دو سر در، در خیابان‌های دیگری بوده‌اند! آن‌جا به دلیل تعریض یا هرچیز دیگری در معرض تخریب بوده‌اند اما اصفهانی‌ها تخریب‌شان نکرده‌اند با شگردهای اختصاصی باستان‌شناسی آن‌ها را جمع کرده‌اند و در جایی مناسب در چهل ستون دوباره برپا کرده‌اند. آن‌ها به این سادگی از خیر جاذبه‌های گردشگری‌شان نمی‌گذرند.

چهار- و باز هم چهل‌ستون. درختی اگر خشک شود ما چه می‌کنیم؟! یک درخت چهارصد ساله خشک شده بود. اصفهانی‌ها از آن زغال درست نکرده بودند. بلکه‌ قطعه‌قطعه کرده بودندش و گذاشته بودند برای بازدید. از درِ چهل‌ستون که وارد می‌شوید سمت راست از تنه درخت چهارصدساله که برای بازدید گذاشتند، دیدن کنید. آن‌ها از خیر تنه خشکِ یک درخت چهارصد ساله هم نمی‌گذرند. به هر حال شاید برای یک گردشگر، مثل من، جالب توجه باشد.

درخت چهارصد ساله

به راستی ما از پتانسیل‌های تاریخی و طبیعی گردشگری‌مان چگونه استفاده می‌کنیم؟!

بیایید رویا بپردازیم؛ فقط درباره یک قلم از پتانسیل‌های گردشگری بردسیر: خانه‌های خشتی؛ پس از خواندن این نوشته، چشم برهم بگذارید و تصور کنید خانه‌های خشتی شهرمان خریداری شده، بازسازی شده و بردسیر در تمام کشور مشهور شده به«شهر عمارت‌های خشتی» خانه بهادرالملک، خانه عباس‌خان، خانه یاورخان در سلورد، خانه خشتیِ کریم‌آباد، خانه آقامرادخان در درونوئیه، خانه امان‌الله خان در گلزار، خانه قوام‌الملک (که کامل تخریب شد.) و خانه‌های دیگری که ما از آن‌ها خبر نداریم. تصور کنید: «بردسیر؛ شهر عمارت‌های خشتی»

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.